خلاصه داستان سریال ترکی شعله های آتش قسمت 17

همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال شعله های آتش قسمت 17  را برایتان آماده کرده ایم. امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.

سریال شعله های آتش قسمت 1

سریال شعله های آتش قسمت 17

جمره وقتی حرف های امیدوار کننده ی رویا را می شنود، او را در آغوش می گیرد. از این که دیگر تنها نیست خوشحال است. رویا به او می گوید که قدم اول این است خانه ای برایش جور کنند و قبل از آن بهتر است به هتل بروند که شب را انجا بگذرانند. جمره هم قبول می کند.
عمر در خانه و روی تختش، سنجاق سر رویا را می بیند و لبخند می زند و به یاد شبی که او را روی تختش خواباند و خودش تا صبح به او خیره شده می افتد.
اوزان را به جرم بی احترامی به پلیس می گیرند اما اوزان می گوید که گناه او فقط به خاطر این است که خبرنگار است و توضیح می دهد: «جمره ازم خواست کمکش کنم، شما بودین این کارو نمیکردین؟ » کمیسر کورکوت فقط سری تکان می دهد و می رود.
رویا و جمره به هتلی می روند اما همه ی کارت های رویا مسدود شده اند و انها چاره ای ندارند که شب را بیرون بمانند. رویا جمره را تنها نمی گذارد و جمره هم تصمیم می گیرد او را به غذافروشی ای که با اوزان رفته بود بروند تا سوپ بخورند. رویا از این که همه جور آدمی انجا پیدا می شود کمی احساس ناامنی می کند اما جمره می گوید: «رویا باید بهش عادت کنی. »
مادر اوزان، عمر را صدا می زند و می گوید که اوزان به دردسر افتاده. عمر هم فورا خودش را به کلانتری می رساند. بالاخره اوزان آزاد می شود و آنها با هم به محله برمی گردند که با جمره و رویا روبرو می شوند. وقتی اوزان متوجه می شود که جمره جایی برای ماندن ندارد تصمیم می گیرد کمکش کند اما جمره رو به آنها می گوید: «من نمیخوام دیگه کسی به خاطر من به دردسر بیفته. » هرسه ی انها به جمره اطمینان می دهند که در این راه همراهش هستند. اوزان هم آنها را به خانه ی خیلی قدیمی و کثیف کنار خانه شان می برد. جمره بدون فکر و سریع می گوید که آنجا را می خواهد.
اسکندر به سختی و بعد از ساعتی خودش را به ماشینش می رساند و به افرادش زنگ می زند و از آنها می خواهد تا عمر را زودتر پیدا کنند و درس حسابی به او بدهند. وقتی عمر برای آوردن وسایل به سمت مغازه اش می رود، اسکندر و افرادش تا می توانند او را کتک می زنند. اسکندر جلو می رود و به او می گوید: «ادمایی هستن که من دستورشو میدم تا بکشنت! من قاتل نیستم اما میتونم هرکسیو بخوام بکشم! برای همین تو هم برای این که مقتول یه جنایت قاتل ناشناخته نشی، بعد این خوب فکراتو بکن! » و می رود و عمر را انجا به حال خود رها می کند.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال شعله های آتش قسمت 17 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال شعله های آتش قسمت 18 مراجعه فرمایید .

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *