خلاصه داستان سریال ترکی ضربان قلب قسمت 61

همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال ضربان قلب قسمت 61 را برایتان آماده کرده ایم.

امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.

سریال ضربان قلب الو سریال

سریال ضربان قلب قسمت 61

علی در اثر استنشاق گاز حالش بد است.سلیم به ایلول میگوید که پلیس دنبالش میگردد. پرستاری گوشی ایلول را به او میدهد.سلطان به او‌ زنگ زده و‌ میگوید :«هنوز هم یک شانس دارید.علی اصف تا ۷ دقیقه دیگر خفه میشود.» ایلول میگوید:« تو کی هستی؟» او آدرس میدهد و قطع میکند.
ودات بیرون است و سوار تاکسی میشود. سلطان به او زنگ میزند.ودات میپرسد میخواهی چکار کنم؟ او می‌گوید به لطف تو‌،دخترت از اتهام قتل و دامادت از مرگ نجات پیدا میکنند. ودات میگوید باشه ولی علی اصف الان کجاست؟ او قطع میکند. ودات به راننده آدرس میدهد و راننده که همان چنگیز است، میگوید تو چکار کردی ؟ اونجاها جای خطرناکی است.ودات میگوید تو کاری نداشته باش .زودتر برو.
ایلول و سلیم به آدرس میرسند و میبینند روی صحنه ای که در فیلم دیده بودند، خالی است و کسی نیست…علی را در اتاقکی شیشه ای گذاشته اند که درهایش باز نمی شوند.
ودات در جاده میبیند که راننده ایستاد و گفت راه تمام شد.
ودات میگوید توکی هستی؟ یعنی چه؟ چنکیز پیاده میشود و درهای ماشین را قفل میکند .ودات هرچه سروصدا میکند او گوش نمی کند.ماشین را وسط جاده رها میکند و میرود.
پلیس هم به آن محل میرسد .ایلول و سلیم نمی توانند درهای شیشه ای را بشکنند که میبینند یک چیزی از بالا به زمین افتاد و میبینند چند متر انطرف تر یک چکش بزرگ است. آنها با چکش به سختی شیشه ها را میشکنند و‌ می‌بینند علی آنجا نیست، بلکه یک مترسک روی صندلی گذاشته اند.
در جاده ای که ودات داخل ماشین مانده است، یک کامیون بزرگ بسرعت میاید و به ماشین ودات میزند.
علی در ماشین خودش خواب است.تلفن زنگ میزند و او بیدار میشود .یک دستش باندپیچی شده است.گوشی‌ را برمیدارد که سلطان است و به او میگوید امروز هم نمردی…علی میگوید تو یک ترسو هستی.سلطان میگوید من اینجا و همه جا هستم و بهم خوش میگذرد…..حالا قسمت دوم ماجرا را برایت میگویم: از اینجا مستقیم این راه را میروی. یک تصادفی شده و باید یک زخمی را نجات بدهی….علی سوار میشود و در جاده براه میافتد….
سلیم به ایلول میگوید آرام باش….او میگوید یک دیوانه مارا ببازی گرفته است.چتین میگوید پیدایش میکنیم.علی زنده است. آن فرد اگر میخواست، او را تا حالا کشته بود.او دارد بازی میکند.
علی به صحنه تصادف میرسد و میبیند ماشین در وسط جاده است اما کسی داخل آن نیست. او میخواهد به پلیس زنگ بزند، اما سلطان زنگ میزند و میگوید با آن تلفن نمی توانی به هیچ جا زنگ بزنی.علی چند قطره خون زیر ماشین می‌بیند و بسرعت در عقب ماشین را با می‌کند و میبیند در صندوق عقب ماشین ، ودات غرق در خون است. سلطان میگوید وقت کمی داری که بتوانی نجاتش بدهی… سلطان تمام وضعیت پزشکی او را به علی بازگو میکند و علی میفهمد که او یک دکتر است.سلطان میگوید مقداری وسایل در ماشین است که میتوانی استفاده کنی.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال ضربان قلب قسمت 61 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال ضربان قلب قسمت 62  مراجعه فرمایید .

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید.

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *