خلاصه داستان سریال ترکی هرجایی قسمت 202

سلام همراهان عزیز الو سریال در این بخش خلاصه داستان سریال هرجایی قسمت 202 را آماده کردیم.

امیدواریم از مطالعه آن لذت ببرید. 

سریال هرجایی قسمت 152

سریال هرجایی قسمت 202

هازار آنچه را که می بیند نمی تواند باور کند. بعد از سی سال دلشاه رو به رویش ایستاده.

او زانو می زند و دلشاه گریه می کند و به او می گوید که پسرشان میران مرده است.

هازار شانه های او را تکان می دهد و می گوید: «میران زنده ست!» اما دلشاه باور ندارد.

هازار تلاش می کند که به او بفهماند پسرشان نمرده ولی دلشاه که سالهاست باور کرده پسرش را از دست داده مثل خواب زده ها به هازار می گوید: «من باید مادرم رو ببینم و بهش بگم که زنده م در حالی که پسر من مرده.»

هر دو به تلخی گریه می کنند و هازار او را سوار اتومبیل می کند و از فسون که خودش را ناجی دلشاه نشان می دهد می پرسد دلشاه را چگونه یافته است.

دلشاه جواب می دهد: «کافیه بدونی اون رو از دست عزیزه نجات دادم تا به پسرش برسونم و اگرنه تا آخر عمر زندانی عزیزه باقی می موند. و اینکه بدونین دشمن شما من نیستم. دشمن همه ما عزیزه ست.»

هازار با تکان سر از او تشکر می کند و در ضمن خواهش می کند فعلا در مورد زنده بودن دلشاه به میران چیزی نگوید.

سپس سوار ماشین می شود و به همراه دلشاه به روستای شکران می رود. عزیزه همراه با نصوح سوار بر اتومبیل به آدرسی که فسون داده می رود و عزیزه نگران است که اگر میران و هازار زودتر از او با دلشاه رو به رو شوند کینه شان نسبت به او چند برابر خواهد شد.

او به نصوح می گوید: «باید دلشاه رو زودتر از اونا ملاقات کنم و بهشون بگم که سی سال پیش به دروغ به اون گفتم که پسرش میران مرده. باید به اون بگم که میران زنده ست.»

آنها بالاخره به محل مورد نظرشان می رسند و به جای دلشاه با فسون رو به رو می شوند و فسون به آنها می گوید که دلشاه پیش او نیست و رفته است. در همین موقع فیرات هم به خواست فسون به آنجا می رسدو فسون می گوید: «از من عزیزه رو خواسته بودی. اینم عزیزه. حالا اموال اصلان بی ها رو به من برگردون.»

فیرات طبق قولی که داده می گوید: «شب اسناد رو به عمارت میارم و تحویلت میدم.»

بعد از رفتن فسون عزیزه به فیرات می گوید نباید به فسون اعتماد کند و فیرات در مقابل از او می پرسد: «اول تو بگو کجا غیبت زده بود. چرا میران جهان رو دزدیده بود؟»

عزیزه سکوت می کند چون نمی تواند چیزی را توضیح بدهد. در کلبه چوبی میران با بغض به ریحان می گوید: «کاش مادرم زنده بود و تو و نوه ش رو می دید و به من افتخار می کرد.»

ریحان به او قول می دهد که همین الان هم مادرش به وجود او افتخار می کند. در همین موقع به میران خبر می دهند که شخصی که دنبالش بوده را گیر آورده اند و میران با عجله می رود. از آن طرف محفوظ که از دست افراد فسون کتک خورده و زخمی شده با زهرا تماس می گیرد و از او کمک می خواهد.

زهرا با تاکسی خودش را به او می رساند و با هازار تماس می گیرد تا او به کمکشان برود.

اما به جای هازار دلشاه ناخواسته گوشی را باز می کند و زهرا متوجه می شود که دلشاه همراه هازار است و گریه می کند و هازار قربان صدقه اش می رود و می گوید هرگز اجازه نخواهد داد که کسی به دلشاه صدمه بزند و به زودی او را به روستای شکران خواهد برد.

زهرا با شنیدن این حرف ها ناراحت می شود و با خشم به محفوظ نگاه می کند چون او بوده که دلشاه را به هازار رسانده است.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال ترکی تردید (هرجایی)  قسمت 202 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال هرجایی (تردید) قسمت 203 مراجعه فرمایید .

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید .

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *