خلاصه داستان سریال ترکی هرجایی قسمت 257

سلام همراهان عزیز الو سریال در این بخش خلاصه داستان سریال هرجایی قسمت 257 را آماده کردیم.

امیدواریم از مطالعه آن لذت ببرید. 

سریال هرجایی قسمت 152

سریال هرجایی قسمت 257

میران پیش عزیزه می رود و از او می خواهد خطایی نکند که باعث به دردسر انداختن آنها بشود. عزیزه با مظلومیت می گوید که دیگر کاری به کار کسی ندارد و فقط غصه ی مرگ پسرش را می خورد اما به محض رفتن میران زیرلب می گوید :«نمیذارم خون پسرم روی زمین بمونه! »
نصوح وقتی دور میز شام که فقط جهان و هاندان مانده اند می نشیند، با غصه دلش تنگ هازار می شود و هاندان برای این که او از ناراحتی بیرون بیاورد می گوید: «به زودی زهرا و نوه هاتم میان و اینجا مثل قبل شلوغ میشه بابا. » اما نصوح نمی تواند یاد هازار را از سرش بیرون کند و غصه می خورد.
وقتی ریان نصفه شب برای امید لالالی می خواند تا او را بخواباند، میران از ریان می خواهد در همان حال که اواز می خواند همراه او به آرامی برقصد…
فیرات شبانه با خوشحالی از زینب می خواهد تا دیگر به فکر آینده و بچه ای باشند که ناگهان زینب با در حالی که حالش بد شده اتاق را ترک می کند و فیرات جا می خورد.
آزرا تصمیم گرفته تا به استانبول برگردد. میران به او می گوید که هر موقع احتیاجش داشته باشد می تواند روی او حساب باز کند. آزرا می گوید: «من هیچ وقت برادریتو فراموش نمیکنم میران. » از طرفی وکیل به فسون می گوید چیزی که خواسته را به هالیت گفته. فسون پوزخند می زند و موقعی که قرار است به زندان منتقل بشود، هالیت و افرادش به افراد پلیس حمله می کنند و فسون را نجات می دهند.
نصوح از شیدا می شنود که یارن عمارت را ترک کرده. نصوح عصبانی می شود چون نمی داند یارن دنبال چه کاری است. در حالی که یارن به سمت مرکز سقط جنین قدم برمیدارد و بدون ترسی داخل می شود.
لطفی که از علاقه اش به آسیه به میران گفته بوده، میران برای کمک به او، آسیه را به حیاط می فرستد که آسیه با لطفی روبرو می شود. لطفی حیاط را با گلبرگ گل تزئین کرده و مشغول رقص است. میران و ریان از دیدن این صحنه خنده شان می گیرد و آسیه کمی خجالت زده می شود اما میران می گوید: «من میدونم تو دل توام چی می گذره آسیه. بله رو بگو. » لطفی حلقه ای بیرون می آورد و آسیه آن را دستش می کند.
طبق نقشه ی فسون، عزیزه را همان جایی که هازار را کشته بود صدا کرده، از طرفی به میران هم خبر می دهد تا خودش را برساند. قصد او این است که میران را جلوی چشمان عزیزه بکشد.
یارن با بی حالی به خاطر سقط جنینش به عمارت می رود و در حالی که با نفرت به زینب خیره شده می گوید: «فقط تو مانعی، تو رو هم رفع میکنم و فیرات رو مال خودم میکنم! » همان موقع هم زینب که فهمیده حامله است با خوشحالی به ریان زنگ می زند و این خبر را به او می دهد.
میران وقتی می فهمد عزیزه به دیدن فسون رفته با عجله می رود تا خودش را برساند. فسون مقابل عزیزه می ایستد و می گوید: «اومدم تا به قسمم عمل کنم! » اما همان موقع عزیزه به هالیت و افراد فسون دستور می دهد و انها اسلحه را به سمت فسون نشانه می روند! میران از راه می رسد و به عزیز می گوید که دست نگه دارد چون اجازه قاتل شدنش را نمی دهد. عزیزه گریه می کند و فریاد می زند: «وقتی پسرم زیر خاک سرده من طاقت زندگی کردن ندارم. تا زمانیکه این زن زنده است هر نفسی که میشکم حرومه. » فسون از این فرصت که حواس انها به او نیست استفاده می کند و اسلحه ی یکی از نگهبانان را کش می رود و به سمت میران می گیرد که عزیزه متوجهش می شود و میران را صدا می زند. بعد هم صدای گلوله ای به گوش می رسد.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال ترکی تردید (هرجایی)  قسمت 257 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال هرجایی (تردید) قسمت 258 مراجعه فرمایید .

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *