خلاصه داستان سریال ترکی وصلت قسمت 111

سلام همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال وصلت قسمت 111 را برایتان آماده کرده ایم.

امیدواریم از مطالعه آن لذت ببرید.

سریال وصلت قسمت 111

عزیز و فریده پیش نجمی می روند و از او میخواهند تا به کمک هم وظیفه ی کرم را هم به جا بیاورند اما نجمی مخالفت می کند و می گوید: «هرکس باید وظیفه ای که داره رو خودش به سرانجام برسونه. وگرنه چطور حق به حق دار برسه… »
امینه به فریده زنگ می زند و با ناراحتی در مورد این که آلتان پیش یالچین رفته و از او خواستگاری کرده می گوید. فریده خیلی خوشحال می شود و تصمیم می گیرد پیشش برود. عزیز هم که این را از فریده شنیده مستقیم پیش آلتان می رود و به خاطر جرئت و صداقتش حسابی از او تعریف می کند.
تحسین به خانه می رود و همه جا را می گردد. گولتن نگران می شود و تحسین حدس می زند که گولتن باید آلیس را در اتاق خودش پنهان کرده باشد و بدون این که مکث کند به سمت اتاق او می رود اما کسی آنجا نیست. تحسین بدون مقدمه می پرسد: «آلیس کجاست؟! » گولتن جا می خورد. اما کمی قبل تر کرم مادرش را به خانه ی زهرا برده تا برای مدتی مراقبش باشد که از دست تحسین دور بماند. زهرا با کمال میل قبول می کند که مراقب دوستش باشد. یامور کمی با این کار به خاطر خطرهایی که دارد مخالفت است اما وقتی چشمان پر از اشک کرم و نگرانی او برای مادرش را می بیند قبول می کند.
صالح شطرنج عرفا به دست به سمت خانه ی تحسین می رود. تحسین وقتی جلوی در با او روبرو می شود جا می خورد. صالح می گوید:« به خاطر صمیمیتم با مهمت شفیق هیچ وقت دلت با من صاف نشد. » تحسین می گوید: «تورو مثل پسر خودش دونست و همیشه منو که پسر خودش بودم کنار زد. چه انتظاری ازم داشتی؟! » صالح می گوید:« من در این حد نیستم که وارد رابطه ی پدر و پسر بشم. » تحسین می گوید:«ولی از حدت رد شدی. حتی وقتی باعث مرگ پسرم شدی، بابام طرف تورو گرفت. » صالح می گوید: «تو این دنیا بی خبر از خدا حتی یک برگ هم از روی درخت نمیفته. اینو بدون که مسافر راهی شده. امانت به دست صاحبش میرسه. دست بردار و مانع عزیز نشو. » تحسین با عصبانیت می گوید:«پس منم هرچی دارمو وسط میذارم تا مانعتون بشم! » صالح می گوید: «شیطان هم به آدم همچین چیزی نگفت؟ » تحسین می خندد و می گوید:«نه تو آدمی و نه من شیطان. عزیز پسر منه. راحتش بذار. »
وقتی فریده به خانه می رسد، حصیبه وسایل مادرش را توی کوچه انداخته و چند ولگرد مشغول برداشتن انها هستند. فریده با گریه به سمت انها می رود و مانعشان می شود و التماسشان می کند تا به این وسایل دست نزنند و وقتی می بیند گوششان بدهکار نیست، به آنها پول می دهد تا دست از سرش بردارند. بعد هم با گریه سعی می کند وسایل را به خانه برگرداند اما میز خیاطی مادرش سنگین است که دستی جلو می رود و صالح میز را داخل خانه می برد. او به فریده می گوید:« خدا بیشتر از باری که بنده اش نتونه تحمل کنه رو دوشش نمیذاره… » و در آخر می گوید: «به عزیز بگو منتظرشم. » و می رود.
عزیز پیش آلتان نشسته که عبدالله سر می رسد و مهره را روی میز به چرخش درمی آورد و می گوید: «دیوانه دوران عاشقی داره. عاقل منتظر زمان درستش میمونه. » بعد هم مهره را برمیدارد و به دست عزیز می دهد. عزیز از دیدن او جا می خورد و همان موقع فریده به او زنگ می زند و از او می خواهد تا به دیدن صالح برود. عزیز به سمت مغازه ی صالح راه می افتد.
تحسین سراغ بولنت می رود و به او می گوید که آلیس در خانه اش نبوده. بولنت می گوید: «خودم با چشمای خودم دیدم. میدونی اگه آلیس حرفی بزنه چی میشه؟ پادشاهیمون تموم میشه تحسین! » بعد هم عکس مینیاتور را به دست تحسین می دهد و می گوید: «چیزایی که توی این نقاشی پنهون شده میتونه سرنوشت همه مون رو تغییر بده. »
وقتی عزیز مقابل مغازه می رسد، صالح آتش به پا کرده و شطرنج عرفا را مقابلش می گیرد و می گوید : «گفتم چوب معجزه نمیکنه عزیز! »

امیدواریم از مطالعه  خلاصه داستان سریال وصلت قسمت 111 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه داستان سریال وصلت قسمت 112 مراجعه فرمایید .

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید .

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *