خلاصه داستان سریال ترکی وصلت قسمت 135

سلام همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال وصلت قسمت 135 را برایتان آماده کرده ایم.

امیدواریم از مطالعه آن لذت ببرید.

سریال وصلت قسمت 135

صالح و عزیز در طبیعت هستند و تخته مقابلشان است. صالح تاس را می اندازد. عزیز تاس را برمیدارد و به خانه ای که باید روی آن بگذارد چشم می دوزد. صالح می گوید: «سخته. اما یادت باشه هر خوبی و بدی ای که تو سرنوشتمون نوشته رو باید بپذیریم. » عزیز می گوید: «تو روزای بد باید بیشتر تسلیم بشیم. » صالح یک لیوان آب به عزیز می دهد و می گوید: «پاک و تمیزه. » بعد مقداری خاک برمیدارد و داخل لیوان می ریزد و می گوید: «اما اگه تخم تفرقه توش بندازی آب برای همه کثیف میشه. » عزیز می گوید: «خاک هم تمیزه اما وقتی تو آب ریخته میشه تبدیل به گل شده. » صالح می گوید: «مگه انسان هم از آب و خاک نیست؟ » و ادامه می دهد: «به پست ترین جای ممکن سقوط کردیم. » عزیز می پرسد: «وقتش که برسه میشه مثل آب پاک و با عزت شد؟ » صالح می گوید: «اگه بتونی از شر تخم تفرقه خلاص شی البته که میتونی. »
عزیز انیس را به آلتان سپرده. بولنت در تعقیب عزیز است و عزیز متوجهش می شود و ماشین را کنار نگه میدارد و رو به بولنت می گوید: «چایی بخوریم جناب پروانه؟! » انها به جایی همان اطراف می روند. عزیز می پرسد: «کسی که صاحب همه چیزه، از منو خانواده ام و شرکتم چی میخواد؟ » بولنت می گوید: «فقط پیروزی. » عزیز می گوید: «بهت اجازه نمیدم تخم تفرقه ای که کاشتی جوونه بزنه. » و بعد می گوید: «تو با کرم جور دیگه ای صحبت کردی. اون ساده ست باور میکنه. من نمیترسم. ساده هم نیستم. دنبال حقیقتم. » بولنت بلند می شود و دو سیمیت می خرد و یکی را به عزیز می دهد و می گوید: «از نزدیک که باهات حرف زدم فهمیدم چه آدم پوچی هستی. » عزیز می پرسد: «مشکلت با من چیه؟ » بولنت می گوید: «با تو نه با پدربزرگت مشکل دارم. اون به زن من چشم داشت و نتونست ازدواج مارو هضم کنه. پدربزرگت موفقیت منو نتونست تحمل کنه. » عزیز باورش ندارد و می گوید: «صاحبای شرکت پدربزرگ من و فرید و آنیتان درسته؟ » بولنت می گوید: «آنیتا تمام حق و حقوقش رو به من واگذار کرده! » و می گوید: «دیگه وقتشه موسس اصلی شرکت حقش رو بگیره. » عزیز می گوید:«کرم رو هم با همین داستان گول زدین؟ » بولنت کم کم عصبی می شود و با قیافه ای درهم می گوید: «بالاخره داری واقع بینانه نگاه میکنی. راستش اگه با هم شریک میشدیم کارهای محشری انجام میدادیم. » عزیز زیر خنده می زند و بلند می شود و می رود.
یالچین به در خانه ی فائق می رود و به او می گوید که باید در مورد اسلحه تمام اعضای خانه گزارش بدهند. حصیبه که این را می شنود شروع به غر زدن و نفرین کردن فریده می کند. فریده می گوید: «یالچین هم گفت که این فرمالیته ست. من شمارو نمیدونم اما خودم میرم اظهاراتم رو بدم. »
کرم سراغ تحسین می رود و به او می گوید بهتر است زودتر سهامش را در ازای آزادی اش به او بدهد و اطلاع می دهد که نهیر هم سهامش را به او فروخته. تحسین قصد این کار را ندارد و به کرم می گوید که نباید به حرف بولنت گوش بدهد. کرم لبخندی میزند و می گوید: «یا من آزادیت رو ازت میگیرم یا وقتی رستم به هوش بیاد، به خاک سیاه میشینی که اونم دست عزیز و فریده ست! »
کرم از همه سراغ انیس را می گیرد. اما کسی از او خبر ندارد. فقط مروه می گوید که انیس را آخرین بار با عزیز دیده. کرم هم به التان زنگ میزند و سراغ عزیز را می گیرد اما آلتان از جواب دادن به او طفره می رود.
وقتی فائق به اداره پلیس می رود می گوید که در مورد گذشته نمی خواهد صحبت کند و همچنان هرچیزی که قبلا گزارش داده اند را می گوید. وقتی نوبت حصیبه می رسد، حصیبه دروغ هایی سرهم می کند و می گوید که اسلحه را قصد داشته از چشم فیرات و جان دور نگه دارد. یالچین با دقت به او و رفتارهای عصبی اش خیره می شود.

امیدواریم از مطالعه  خلاصه داستان سریال وصلت قسمت 135 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه داستان سریال وصلت قسمت 136 مراجعه فرمایید .

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید .

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *