خلاصه داستان سریال ترکی وصلت قسمت 145

سلام همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال وصلت قسمت 145 را برایتان آماده کرده ایم.

امیدواریم از مطالعه آن لذت ببرید.

سریال وصلت قسمت 145

عزیز به بولنت می گوید: «تو میخواستی تو مکان خانوادگی ما به من اعلان جنگ کنی؟! » بولنت که می بیند عزیز را نمی تواند راضی کند می گوید: «متاسفانه من فرصت نداشتم حقیقت رو به تحسین بگم! اما الان نمیتونم اجازه بدم دست پلیس بیفته. » عزیز می گوید: «چون میترسی به کارای کثیف تو هم اعتراف کنه! » بولنت دوباره می گوید: «بهم کمک کن عزیز! جعبه سیاه اصلی محمد شفیق، صالحه. وارث اصلی دشمنم اونه. » عزیز به او نزدیک می شود و می گوید: «وقتی نگاهت میکنم اجلت رو میبینم! همین نزدیکی هاست! » بولنت چاقویی جیبی بیرون میکشد. عزیز در یک حرکت چاقو را از او می گیرد و روی گلوی بولنت می گیرد. همان موقع افراد بولنت داخل کارخانه می ریزند و بولنت با پوزخندی می گوید: «میدونی انسان کی عاقل میشه عزیز؟ وقتی تقاص تصمیماتش رو پس میده! » عزیز عقب می رود تا با افراد بولنت بجنگد اما به خاطر تعداد زیادشان عزیز را گیر می اندازند و بیهوش می کنند.
فریده در خواب می بیند عزیز زخمی و نالان جایی گیر افتاده. صدای فریده به گوش می رسد که می پرسد: «کجایی؟ بهم یه نشونه بده. » عزیز فقط می گوید: «کمکم کن.. » فریده از این کابوس بیدار می شود و با نگرانی می گوید: «عزیز کجاست؟ این چه معنی ای میتونه داشته باشه؟ » و به گوشی عزیز زنگ میزند اما وقتی می بیند خاموش است نگرانی اش بیشتر می شود.
سلطان هم از دیشب متوجه نبود عزیز شده و وقتی آلتان هم دنبال عزیز به خانه می آید و می فهمند گم شده، نگرانی همه بیشتر می شود.
کرم با خوشحالی همراه مادرش به شرکت جدید و اتاق جدیدش می رود. آلیس اما با ناراحتی به آنجا و اسم کرم به عنوان رئیس آنجا خیره می شود و بعد به سمت کتابخانه می رود و تابلویی را از زمانی که عزیز رئیس ان اتاق بود برمیدارد و به آن خیره می شود. کرم حرص می خورد و مادرش را روی مبل می نشاند و از خوردنی هایی که برایش آماده کرده سعی می کند به او بدهد اما آلیس با اضطرابی که در چشمانش پیداست فقط به دور و اطراف خیره می شود. کرم بغض می کند و نمیداند چه باید بکند.
فریده با نگرانی پیش صالح می رود و خوابش را برای او تعریف می کند. صالح نجمی و تکین را صدا می زند و به انها می گوید که عزیز تو موقعیت بدیه. و آنها را بسیج می کند تا به آلتان و یالچین هم خبر بدهند که عزیز را پیدا کنند.
تحسین پنهانی به مغازه ی صالح می رود. وقتی صالح به مغازه برمی گردد و سمت جعبه ی سیاهی می رود، تحسین از پشت سر به او ضربه می زند و بیهوشش می کند. بعد هم جعبه را برمیدارد و می رود.

امیدواریم از مطالعه  خلاصه داستان سریال وصلت قسمت 145 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه داستان سریال وصلت قسمت 146 مراجعه فرمایید .

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید .

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *