خلاصه داستان سریال ترکی وصلت قسمت 148

سلام همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال وصلت قسمت 148 را برایتان آماده کرده ایم.

امیدواریم از مطالعه آن لذت ببرید.

سریال وصلت قسمت 148

فیرات به شرکت و به دیدن سلطان هم می رود. سلطان با دیدن او کمی ناراحت می شود و می گوید: «حتما تو هولدینگ یه دوست جدید پیدا کردی که اومدی! » در چشمان فیرات پشیمانی موج می زند. او می گوید: «واسه عذرخواهی اومدم. حق با تو بود من نتونستم دوست خوبی باشم. » سلطان از او می خواهد که بنشیند. فیرات می گوید: «یادته بهم گفتی تو راننده م بودی و حالا ببین به کجاها رسیدی؟ خواستم بگم من اون دوران خوشبخت بودم. منو اونجوری به یاد بیار. » سلطان لبخند می زند و می گوید: «زمان مشخص میکنه چجوری همدیگه رو به یاد بیاریم. » فیرات می گوید: «به خاطر همه زجرهایی که بهت دادم معذرت می خوام. » و یک شاخه گل روی میز می گذارد و می رود. سلطان با بغض و لبخند گل را برمیدارد و به ان خیره می شود.
حصیبه با عصبانیت سراغ زهرا می رود و از او می خواهد که دیگر دخالت کردن و بهم ریختن آرامش محله و خانواده ی انها را کنار بگذارد. زهرا منظور او را به اسلحه اشاره دارد خوب متوجه می شود و لبخند می زند! حصیبه می گوید: «تو سعی داری عزیز و فریده رو بهم برسونی که منو باباش مخالفیم! قضیه شراکت رو هم تو الکی انداختی وسط و فیرات رو جوگیر کردی! » زهرا می گوید که او فقط حقیقت هایی را که میدانسته گفته. و در اخر هم حصیبه به او می گوید که در کارهای آنها دخالت نکند و می رود.
مروه و داملا به کرم می گویند که اوضاع شرکت خیلی بهم ریخته. کرم می گوید که بهتر است عزیز را دوباره به عنوان رئیس سر کار بیاورند! آنها تعجب می کنند و کرم فقط جواب می دهد: «خب حوصله م سر رفته! »
عزیز به فریده زنگ می زند اما فریده نمی تواند جواب او را بدهد. عزیز با بیچارگی به آلتان زنگ می زند و این موضوع را به او می گوید. آلتان هم سری به محله می زند و فریده را پیش امینه می بیند. امینه آلتان را گوشه ای می کشد و به او می گوید که فریده هنوز در شوک است و بهتر است عزیز زیاد به او فشار نیاورد و بگذارد کمی فکر کند.
فیرات پیش بولنت می رود و از او کمک می خواهد تا برای انتقام گرفتن از تحسین او را بکشد. بولنت می گوید: «باید یه داستان خوب برای تعریف کردن داشته باشی! » و به پای یکی از افرادش شلیک می کند و می گوید: «با این جرم میتونی بری زندان و حساب تحسین رو برسی. »
عزیز به شرکت می رود و به کرم می گوید: «نتونستی نه؟ » کرم به تمسخر می گوید: «فقط دلم برات تنگ شد! » عزیز برای این که شرکت را سر و سامان بدهد قبول می کند.
فریده در حال جمع کردن وسایلش از آتلیه است که زهرا پیشش می رود و فریده گریه کرده و می گوید: «دیگه توان ادامه دادن ندارم. » زهرا می گوید: «عزیزانت نمیتونن از تو دست بکشن فریده. مخصوصا که عزیز. شما اگه دست همو نگیرین گم میشین. »
عزیز از سرپیل می خواهد پیش فریده برود و به او بگوید که به خاطر طراحی ها از بیرون کمک دستشان باشد و تاکید می کند که بگوید: «عزیز بهت نیاز داره. » کمی بعد آلتان هم از راه می رسد و عزیز که نگران فریده است فورا در مورد او می پرسد. آلتان کمی من و من می کند و عزیز می گوید: «میدونم نمیخواد منو ببینه. »
رئیس زندان با عصبانیت به فیرات می گوید: «من میتونم از چشمات بفهمم که مجرم واقعی هستی یا نه! تو یا جرم یکی دیگه رو گردن گرفتی یا داستان یه چیز دیگه ست. زود باش حرف بزن. » فیرات سر حرف هایش می ماند.

امیدواریم از مطالعه  خلاصه داستان سریال وصلت قسمت 148 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه داستان سریال وصلت قسمت 149 مراجعه فرمایید .

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید .

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *