خلاصه داستان سریال ترکی وصلت قسمت 154

سلام همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال وصلت قسمت 154 را برایتان آماده کرده ایم.

امیدواریم از مطالعه آن لذت ببرید.

سریال وصلت قسمت 154

عبدالله مهره ی دیگر را به دست فریده می دهد و می گوید: «کسی به مرادش نمیرسه. هیچکس تو این دار فانی موندنی نیست. من صندوقچه ی دردم. دردی داشته باشی تازه ش میکنم. »
سلطان به دیدن گولتن می رود و در مورد این که خیلی نگران عزیز است می گوید. گولتن می گوید: «تو تنها خانواده ی عزیزی که براش موندی دخترم. به نظر من بهش سر بزن. » سلطان که انگار منتظر همین جمله بود با خوشحالی راه می افتد تا به دیدن عزیز برود.
آلتان خیره به امینه با خود می گوید: «دیگه جدایی بسه. مگه چقدر دیگه زنده میمونیم. » و داخل می شود و به امینه می گوید: «امینه من دیگه نمیخوام فرصتامونو از دست بدم. میخوام جدایی بینمون نیفته. » و جعبه ی حلقه را بیرون می کشد. امینه با خوشحالی به او خیره میشود و آلتان حلقه را به دست او می کند و می پرسد: «امینه با من ازدواج میکنی؟ » امینه با هیجان و خوشحالی می گوید: «بله. بله. » و او را در آغوش می گیرد.
سلطان به مغازه ی صالح می رود و می پرسد: «عزیز هنوز اون بالاست؟ » صالح می گوید: «به نظره من بهتره هنوز تنها بمونه. » سلطان قبول می کند و از علی احمد می خواهد تا یک شعر زیبای ترکی بخواند. علی احمد شروع می کند و سلطان هم همراهی اش می کند. عزیز با شنیدن صدای اواز خواندن انها به آرامی پایین می آید و کنارشان می نشیند و با غصه به آهنگ گوش می دهد. بعد از این اهنگ صالح به بهانه ی این که باید از مغازه ی نجمی چیزی بیاورند، تکین و علی احمد را هم با خود می برد تا خواهر و برادر کمی تنها باشند.
فائق تمام شب را فکر کرده و بعد تصمیم می گیرد برود پیش فریده و حالش را بپرسد. از طرفی حصیبه با عصبانیت به سمت آتلیه می رود و با دیدن فائق که آنجا نشسته عصبانیتش بیشتر می شود و به آنها حمله می کند و فریاد می زند: «هرچی بلا بود سرم آوردین. من پسرمو از دست دادم. » فریده فریاد می زند: «پس تو چی ها؟ بهمون دروغ گفتی و قضیه سلاح رو هیچ وقت تعریف نکردی. » حصیبه که خیلی عصبانی است می گوید: «بذار بگم! فائق از اول هم میدونست من اون اسلحه رو پنهون کردم. همیشه خبر داشت. منم وقت تحسین به سهیلا حمله کرد و فریده قربانی اون جنایت شد، اونجا بودم و اسلحه رو ورداشتم. » فریده با شنیدن این حقایق با بدبختی روی زمین می نشیند و نمیداند دیگر باید چه کند.
عزیز از سلطان معذرت خواهی می کند. سلطان کنارش می نشیند و عزیز می گوید: «من باعث شدم پدرتو از دست بدی. » سلطان از او می خواهد این حرف را نزند. بعد بغض می کند و می گوید: «شاید اگه منم با فیرات صحبت میکردم و درد دلاش رو میشنیدم، اینجوری نمیشد داداش… ولی یه حقیقتی که هست اینه که داداش فریده قاتل بابامونه. فکر کردن بهش خیلی سخته. » عزیز می گوید: «اگه یکم دیگه به صحبت کردن ادامه بدیم من زیر این بار له میشم. » سلطان هم تصمیم می گیرد او را تنها بگذارد و قبل رفتن محکم در آغوشش می گیرد.
عزیز به تنهایی در مغازه نشسته که عبدالله وارد می شود. عزیز مهره را در دست می گیرد و می پرسد: «عبدالله خان رهرو بودن چرا انقدر سخته؟ تو هم از این راه عبور کردی؟ تو هم این بازیو بازی کردی؟ » عبدالله سکوت می کند و مشتش را باز می کند و مهره ای را که شکسته نشانش می دهد. عزیز جا می خورد و می گوید: «پس تورو هم داغون کردن…» و می پرسد: «این راه به کجا میرسه؟ دیگه توانشو ندارم. » صالح وارد می شود و می گوید: «اگه ترجیح میداد جز پاسخگویان باشه تو جمع سکوت کنندگان میومد؟ » و بعد می گوید: «جواب میخوای به آینه ی روی تخته نگاه کن. عزیز در آینه عبدالله را می بیند که در حال ساختن تخته است و تعجب می کند و می پرسد: «عبدالله اینو درست کرده؟ چطور ممکنه؟ مگه این تخته مال صدها سال پیش نیست؟ » عبدالله بلند می شود و می رود. صالح مقابل عزیز می نشیند و می پرسد: «کجا بودیم؟ » عزیز کامل مرشد را نشان می دهد و صالح مهره را می گیرد و روی خانه ی بقا بالله که تنها چند خانه با وصلت فاصله دارد می گذارد. صالح می پرسد: «آماده ای؟ راضی ای؟ » عزیز با بیچارگی می گوید: «خیلی سخته. خیلی. » صالح می گوید: «خدا یاورته. » عزیز تصمیمش را می گیرد. صالح می گوید: «پاتو محکم پذاشتی. الان برو آخرین و حقیقتی ترین امانت مهمت شفیق رو بگیر. » و به تخته اشاره می کند و می گوید: «فقط پنج تا خونه مونده. یا پایین میفتی و تو گل فرو میری. یا از زمین سر بلند می کنی و به آسمون ستاره ها نگاه میکنی… »

امیدواریم از مطالعه  خلاصه داستان سریال وصلت قسمت 154 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه داستان سریال وصلت قسمت 155 مراجعه فرمایید .

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید .

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *