خلاصه داستان سریال ترکی وصلت قسمت 42

سلام همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال وصلت قسمت 42 را برایتان آماده کرده ایم.

امیدواریم از مطالعه آن لذت ببرید.

سریال وصلت قسمت 42

عزیز با لبخند تصنعی کنار نهیر می نشیند. او می گوید: «دیروز یکی از ساختمون هامون ریزش کرد. زمان ترتیب دادن این شام عالی بود مامان! »

شهرزاد مادر نهیر می گوید: «ما اینجاییم تا هر کمکی از دستمون برمیاد رو انجام بدیم. » عزیز می گوید: «کمکی از دستتون برمیومد، اگه من فروشی بودم! دیگه بیشتر از این نمیتونم نقش بازی کنم چون حالمو بهم میزنید! » حال همه جز تحسین گرفته می شود.

عزیز از سر میز بلند می شود و نهیر با بغض دنبالش می رود. عزیز به سمت او برمی گردد و می گوید: «اگه حتی یه کلمه ی دیگه بگی تورو همراه خانواده ات میفرستم به همونجایی که اومدی! »

کرم وقتی خبردار می شود که شوکرو هنوز نمرده، به خود می گوید: «یعنی برادرم قاتل نیست؟! پس کاری میکنیم قاتل شه! »

شهرزاد به پریهان می گوید که دیگر این شراکت و نامزدی ممکن نیست. پریهان هول می شود و تحسین در کمال آرامش به خوردن شامش ادامه می دهد.

آلتان به عزیز زنگ می زند و می گوید که کرم جای شوکری را پیدا کرده و الان خودش را پیش شوکری می رساند تا قبل از این که بلایی سر شوکری بیاید آنجا حضور داشته باشد.

از طرفی یالچین تصمیم گرفته فعلا ویدیوی عزیز را منتشر نکند و به او زنگ می زند اما عزیز جواب نمی دهد.

یالچین هم به آلتان زنگ می زند و این را به او خبر می دهد. آلتان می گوید: «همه اون جوونا زنده ن! اما کرم داره میره تا حساب شوکری رو برسه. تو هم خودتو برسون تا شاهد باشی!»

کرم بالای سر شوکری می رود و تمام دستگاه ها را از او جدا می کند و بعد بالش را روی صورت او می گذارد تا خفه اش بکند.

ناگهان شوکرو چشمانش را باز می کند و دست و پا می زند. تا این که دستش به قیچی جراحی می خورد و آن را در پهلوی کرم فرو می کند و شروع به فرار می کند.

کرم هم حال خوبی ندارد و آنجا را ترک می کند اما به افرادش دستور می دهد تا هرطور شده شوکری را پیدا کنند.

سلطان ترجمه ی یادداشتی که پیدا کرده بود را می خواند اما چیزی از ان نمی فهمد و فقط می گوید: «به نظرم از یه قسمت از کتاب جدا شده.. »

تحسین در پارک کنار فریده می نشیند و در مورد گذشته ها و عشقی که به مادرش داشته می گوید.

او گردنبندی که عبدالله به دستش رسانده بود را به دست فریده می دهد و می گوید: «این تنها یادگار مونده از مادر و عمه ته… » فریده به گردنبند خیره شده و آن را به گردنش می اندازد.

عزیز و یالچین و آلتان خودشان را به جایی که شوکری در آنجا بستری بود می رسانند اما خبری از او نیست.

انها به سمت جنگلی که حدس می زنند شوکری به آن سمت فرار کرده باشد می روند. از طرفی شوکری در جیب پالتویی که تن کرده متوجه گوشی موبایل شده و تنها شماره ای که به یاد می آورد شماره ی فیرات است.

وقتی شوکری به فیرات زنگ می زند، فیرات شوکه می شود اما کم کم باور می کند که شوکری زنده است و آدرس را از او می خواهد.

فیرات هم فورا خودش را به جنگل می رساند و دنبال شوکری می گردد. همان موقع یکی از افراد کرم به هوای این که فیرات، شوکری است به سمتش شلیک می کند.

شوکری هم بدون این که متوجه فیرات بشود، به سمت ماشین او می رود و فرار می کند.

آلتان و عزیز و یالچین به سمت بدن نیمه جان فیرات که روی زمین افتاده می روند و از دیدن او جا می خورند.

انها فورا فیرات را به همان مکانی که شوکری را نگهداری می کردند می برند تا نجاتش بدهند.

امیدواریم از مطالعه  خلاصه داستان سریال وصلت قسمت 42 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه داستان سریال وصلت قسمت 43 مراجعه فرمایید .

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

 

 

 

 

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *