خلاصه داستان سریال ترکی وصلت قسمت 74

سلام همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال وصلت قسمت 74 را برایتان آماده کرده ایم.

امیدواریم از مطالعه آن لذت ببرید.

سریال وصلت قسمت 74

تحسین پرونده ای را مقابل علی می گذارد و از او می خواهد آن را بخواند.

علی با دیدن پرونده نگرانی در چشمانش موج می زند و می گوید: «اصل این کاغذا کجاست؟ اگه دست کمیسر یالچین بیفته چی؟ »

تحسین می گوید: «نمیدونم اما دست یالچین نیست. ما اونو بدجوری سر جاش نشوندیم. » علی می گوید: «دست هرکسی که باشه میتونه به راحتی کارمونو تموم کنه! »

فریده در دفتر کارش است که کرم پیشش می رود. او با بدخلقی از کرم می خواهد تنهایش بگذارد.

کرم با بیخیالی می گوید: «داداش تو با تیر منو زد اینم رفتار توئه! حداقل شماره جیلان رو بهم میدادی! » فریده حرصش را سر کاغذ مچاله شده ی توی دستش درمی آورد.

فائق به سختی و با دستان لرزان مشغول خیاطی در مغازه اش است. او به طور اتفاقی با عصایش روی زمین می زند که یکی از چوب های کف مغازه تکان می خورد. فائق داخل ان چیزی پیدا می کند اما حرفی به کسی نمیزند.

همه به عنوان رسمی شناختن سلطان به عنوان رئیس هیئت مدیره جلسه تشکیل داده اند.

همان موقع سرپیل هم به اکیپ اضافه می شود و نهیر بدون این که نگران چیزی باشد به او خوش آمد می گوید.

کمی بعد کسی به کرم زنگ می زند و خبر می دهد که فیرات همین امروز آزاد می شود. کرم هم از او می خواهد تا فردا خبر آزادی فیرات به گوش پدرش نرسد.

عزیز صدای فریده را می شنود و سعی می کند او را پیدا کند اما نمی تواند. او در تاریکی شب سوار ماشینش می شود و به راه می افتد تا به محله می رسد.

از پشت پنجره ی مغازه ی صالح، برای او دست تکان می دهد. صالح هم لبخند می زند و برای عزیز دست تکان می دهد.

احمد فکر می کند صالح خیالاتی شده و کمی نگرانش می شود چون کسی آن اطراف نیست!

کرم سلطان را برای شام بیرون می برد. کمی بعد فیرات با ماشین به انها نزدیک می شود. سلطان با دیدن او عصبانی شده و فریاد می زند: «چطور آزاد شد ها؟ » او ناباورانه از انجا دور می شود.

کرم از فیرات می خواهد برایش کاری انجام بدهد اما در موردش چیزی نمی گوید. فیرات که دیگر مثل فیرات قبلا نیست، خیلی خشک و جدی قبول می کند.

فریده به همراه سرپیل برای ملاقات عزیز به بیمارستان می روند. عزیز چهار ماه است که در کما به سر میبرد.

آلتان بالای سر او است و چیزی تعریف می کند. ناگهان عزیز شروع به تشنج و لرزیدن می کند و آلتان با وحشت دکترها را صدا می زند.

تحسین نهیر را به دفترش صدا می زند و پرونده را به او هم نشان می دهد. نهیر با دیدن پرونده نگران می شود…

احمد از صالح می پرسد که چرا چهار ماه است که دیگر شطرنج عرفا بازی نمی کنند. صالح لبخند عمیقی می زند و می گوید: «منتظر مسافریم… »

همان موقع عزیز خودش را داخل چاهی می بیند و دچار تنگی نفس می شود . بعد رو به بالای چاه و نوری که از آن دیده می شود می کند…. عبدالله از راه می رسد و گلدان را کنار عزیز می گذارد…

فریده و پشت سرش سلطان از راه می رسند و وقتی آلتان را می بینند که با ناراحتی پشت در اتاق عزیز نشسته می فهمند که خبری شده و در حالی که گریه می کنند سعی می کنند وارد اتاق بشوند.

فریده با دیدن عزیز که روی تخت به رعشه افتاده اسمش را فریاد می زند…

امیدواریم از مطالعه  خلاصه داستان سریال وصلت قسمت 74 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه داستان سریال وصلت قسمت 75 مراجعه فرمایید .

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید .

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *