خلاصه داستان سریال ترکی وصلت قسمت 76

سلام همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال وصلت قسمت 76 را برایتان آماده کرده ایم.

امیدواریم از مطالعه آن لذت ببرید.

سریال وصلت قسمت 76

فریده با دیدن عزیز چشمانش پر از اشک می شود و به خودش می گوید: «چطوری وقتی هستی به نبودت عادت کنم…؟ »

عزیز هم با دیدن او از نهیر می پرسد که آن دختر کیست؟ نهیر می گوید: «هیچ کس! یکی از کارمندای شرکته بدجوری بهت گیر داده توئم بهش خوبی کردی و استخدامش کردی! »

عزیز کمی مکث می کند و می پرسد: «وقتی من خواب بودم چه اتفاقاتی افتاد؟ »

نهیر فورا می گوید: «واقعیتش ما داشتیم برای نامزدیمون آماده میشدیم ولی وقتی همچین اتفاق بدی افتاد همه چیز متوقف شد… »

عزیز لبخند می زند و می گوید: «پس بالاخره موفق شدی منو راضی کنی…» همان موقع سلطان با نگرانی آنجا می آید و عزیز را سرزنش می کند.

نهیر با لبخند موذیانه می گوید: «صبح خود عزیز بهم زنگ زد که بیارمش اینجا! »

حصیبه بین وسایلش دنبال چیزی است که قولش را به تحسین داده. او بین وسایل، اسلحه ای را پیدا میکند و خاطرات برایش زنده می شود.

وقتی که جوانتر بودند و تحسین رو به فائق و سهیلا اسلحه گرفته بود، همان موقع فریده به آنها نزدیک می شود و تحسین که هول می کند به سمت فریده شلیک می کند و بعد هم پا به فرار می گذارد. حصیبه از فرصت استفاده کرده و اسلحه را خودش برمیدارد.

وقتی کرم پیش عزیز می رود هردو محکم یکدیگر را در آغوش می گیرند. عزیز در مورد قضیه نامزدی اش با نهیر می گوید.

کرم لبخند می زند و بدون این که حقیقت را بگوید حرف نهیر را تایید می کند. بعد عزیز در مورد نبود مادرش می پرسد.

کرم کمی دستپاچه می شود و می گوید: «خاله پریهان رفته خارج از کشور! » عزیز کمی به خاطر این که مادرش در این حال او را تنها گذاشته تعجب می کند.

سلطان پیش فریده می رود. فریده در مورد این که نهیر و عزیز را نزدیک هم می بیند و دلش می گیرد می گوید و اشک می ریزد.

سلطان می گوید: «نهیر سال هاست دنبال شکارشه. بالاخره گرفتتش و ول کنش نیست! نهیر خیلی خوب خانواده ی مارو میشناسه. ماه هاست شب و روز داره کار میکنه هم تونست شرکت رو نجات بده و هم روزنامه و رسانه رو همه شو تحت کنترل گرفت. اونو خانواده اش خیلی قوین فریده. نمیشه باهاش جنگید فریده… تنها کاری که باید بکنی اینه کسی که میتونه باهاش مبارزه کنه، یعنی داداشمو برگردونی. »

فریده می پرسد: «چطوری؟ » سلطان می گوید: «یه چیزی به اسم قدرت عشق هست درسته؟ »

حصیبه کلید مغاز ی فائق را به قیمت خوبی به خریداران می دهد و بعد به فیرات زنگ می زند تا به او خبر بدهد که حسابی پول دستشان آمده!

همان موقع عبدالله جلوی روی حصیبه می رود و می گوید: «آدم هرکاری بکنه برای خودش میکنه! »

سلطان نهیر را به خاطر کارهایش سرزنش می کند و می گوید: «داداشم تورو دوست نداره! » نهیر با لبخند می گوید: «فعلا که اینطور دیده نمیشه. اینم برای من بسه! »

او شب به خاطر برگشت عزیز جشن مفصلی گرفته است و همانجا در مقابل خبرنگاران و جمع، خبر نامزدی خودش و عزیز را هم می دهد.

تحسین هم با خوشحالی حلقه در دست هردو می کند اما سلطان با دیدن این صحنه با ناراحتی جشن را ترک می کند.

فریده با غصه در لایو شرکت این صحنه را می بیند و با شدت بیشتری گریه می کند. امینه سعی می کند آرامش کند اما نمی تواند…

تحسین سراغ فیرات می رود و به او می گوید: «زندگی جیلان و آزادی تو بسته به رفتارای تو از این به بعده! به کرم صادق بمون و بذار فکر کنه خودش تورو از زندون آزاد کرده! و هرگز فراموش نکن آدم کی هستی! »

عزیز بالای سر خاک مادرش می رود و می گوید: «فامیلی کورکماز ارسوی رو با تو خاک میکنم مادر… از این به بعد همه معنی صفت عزیز رو خواهند فهمید… عزیز کسی که شکست نمیخوره و شکست داده نمیشه. » همان موقع دستی روی شانه ی عزیز می نشیند.

امیدواریم از مطالعه  خلاصه داستان سریال وصلت قسمت 76 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه داستان سریال وصلت قسمت 77 مراجعه فرمایید .

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید .

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *