خلاصه داستان سریال ترکی گلپری قسمت ۱۱۳ + زیرنویس و دوبله

در کلبه، ایوب، یعقوب خان را تهدید می کند تا مطمئن شود که تمام اموال او را خواهد گرفت. سپس برای گرفتن اوراق سراغ مسعود می رود. یعقوب خان مدام پسرش را لعنت می کند و می گوید که ای کاش هیچ وقت به دنیا نمی آمد.

در مدتی که ایوب از کلبه رفته است، کادیر و حسن وارد جنگل می شوند و یعقوب خان را پیدا می کنند. آرتمیس هم پنهانی از ماشین پیاده می شود و پشت در کلبه می نشیند و به حرف های یعقوب خان و پدرش گوش می دهد. آنها تصمیم دارند با کمک هم ایوب را تحویل پلیس دهند. در همین حین ایوب کاغذ به دست به سمت کلبه حرکت می کند و وقتی آرتمیس را می بیند دستش را روی دهانش می گذارد و او را به زور پشت درختی می برد و می پرسد که چه خبر است؟ آرتمیس جواب می دهد: «دنبال فیلمی هستیم که تو دستته. چطور پدری هستی که می خوای پسر خودتو بفرستی زندان؟ » ایوب با تمسخر می گوید که آن فیلم را از شیما گرفته است! آرتمیس ناباورانه به او خیره می شود. از طرفی حسن و کادیر که گوشی آرتمیس را جلوی کلبه پیدا کرده اند در جنگل اسم او را فریاد می زنند. آرتمیس در جواب آنها جیغ می کشد و ایوب به ناچار از پشت درخت بیرون می آید و آرتمیس را به طرف کادیر هل می دهد و می گوید: «با دخترت کاری ندارم. » در همین موقع حسن با چوب از پشت سر ضربه ی محکمی به ایوب می زند. ایوب بیهوش روی زمین می افتد. کادیر با پلیس تماس می گیرد تا ایوب را تحویل دهد. حسن هم گوشی پدرش را خرد می کند تا فیلم اعترافش دست پلیس نیفتد.

شیما برای حرف زدن با گلپری به عمارت می رود. او وقتی متوجه می شود که گلپری توسط فاطما کتک خورده ناراحت می شود و همراه کادر و فاطما او را پیش دکتر می برد. فاطما نگران است که گلپری موضوع را به پلیس بگوید. به همین دلیل پیشا پیش از شیما می خواهد که اگر به خاطر کتک زدن گلپری بازخواست شد، وکیلش شود. در مطب، گلپری به دکتر می گوید که از پله ها افتاده است و دکتر هم می گوید که مهره هایش آسیب جدی ندیده و مشکلش با قرص و دارو حل خواهد شد.

شیما وقتی متوجه می شود که ایوب دستگیر شده با عجله به کلانتری می رود. کادیر از حضور شیما متعجب می شود و به او می گوید: «متوجهی چیکار میکنی؟! ایوب تورو دزدیده بود! » شیما می گوید که در کارش حرفه ای برخورد می کند و سپس وارد اتاق ایوب می شود و به او می گوید: «گفته بودی با قوانین تو پیش میریم. خب… رسیدیم به اینجا. چی داری بگی؟! اما من هرکاری از دستم بربیاد واسه نجاتت انجام می دم. حالا خوب گوش کن… »

آرتمیس که فهمیده فیلم اعتراف حسن را مادرش گرفته بسیار ناراحت است. اما فعلا در این باره با کسی صحبت نمی کند.

بدریه با محمد چت می کند و به جای مدرسه رفتن برای دیدن او به بیمارستان می رود. و وقتی با محمد روبرو می شود از او می خواهد که با هم وارد اتاق عمل شوند تا از نزدیک عمل جراحی را ببیند. محمد با مهربانی قبول می کند و بعد از پوشیدن لباس های مخصوص همراه بدریه به اتاق عمل می رود. بدریه به محمد اطمینان می دهد که دیدن خون حالش را بد نمی کند. بعد از عمل وقتی محمد در درآوردن روپوش اتاق عمل به بدریه کمک می کند، بدریه ناخودآگاه تجاوز علی را به یاد می آورد و گریه می کند. محمد خیال می کند که دیدن خون حال او را بد کرده و از بدریه می خواهد که جلوی گریه اش را نگیرد و نفس عمیق بکشد. بدریه لا به لای گریه کردن محمد را در آغوش می گیرد و بعد هم معذرت خواهی می کند و از آنجا می رود.

کادیر موضوع دستگیری ایوب و از بین رفتن فیلم اعتراف را به گلپری خبر می دهد. گلپری به خانه برمی گردد و در کنار کادیر از دیدن دورهمی بچه ها لذت می برد. بدریه با حسن و آرتمیس و جان سلفی می گیرد و همه خوشحالند. گلپری به خاطر این با هم بودن از کادیر تشکر می کند و این خوشبختی را مدیون او می داند. در همین حین پلیس ها در می زنند و حسن را دستگیر می کنند. خنده از صورت همه می پرد و جایش را به بهت و ناراحتی می دهد.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *