خلاصه داستان سریال ترکی گلپری قسمت ۱۱۶ + زیرنویس و دوبله

گلپری بدون کادیر به خانه می رود. آرتمیس هم که از دعوای آنها ناراحت شده به خانه ی گلپری می رود و او را در آغوش می گیرد و به خاطر کارهای مادرش معذرت خواهی می کند و از او می خواهد که از دست پدرش عصبانی نشود و فکر جدایی نکند. گلپری آرتمیس را بار دیگر در آغوش می گیرد و می گوید که حتی اگر جدا هم بشود در خانه اش همیشه به روی او باز است.

صبح، جان به خاطر نبودن کادیر در خانه، بهانه گیری می کند و می گوید: «چون بابا کادیر و داداشم نمیان نمایش منم شعر حفظ نمی کنم و برای نمایش نمیرم. » کادیر جلوی آپارتمان منتظر گلپری و بچه ها است. جان وقتی او را می بیند بغلش می کند. کادیر هم به جان می گوید که حتما باید شعرش را حفظ کند و نمایش اجرا کند. بعد از رفتن بچه ها به مدرسه، کادیر بار دیگر به خاطر پنهان کاری اش از گلپری معذرت می خواهد اما گلپری نمی بخشد و به دنبال وکیل جدیدی برای حسن است.

بدریه و محمد در کافه ای با هم قهوه می نوشند. محمد به خاطر این که به او اجازه داده وارد اتاق عمل شود پشیمان است و معذرت خواهی می کند. بدریه می گوید: «خون حال منو بد نمی کنه. یه چیزی مربوط به گذشتمه. چیزیه که نمی تونم به کسی بگم. » محمد می گوید: «اگه می خوای تعریف کنی من هستم. آدما گاهی با کسی که تازه آشنا شدن راحت تر حرف می زنن. چون می دونن که اونا قضاوتشون نمی کنن. » بدریه کمی فکر می کند و بعد به آرامی می گوید: «محمد… به من تجاوز کردن. » محمد که انتظار شنیدن چنین چیزی را نداشت جا می خورد و برای بدریه ناراحت می شود. محمد وقتی می خواهد بدریه را به خانه برساند در ماشین به او می گوید: «تو دختر قوی ای هستی. خیلی از آدما اینایی که گفتی رو نمی تونن حتی به خودشون بگن و این مسئله بعدها به مشکلات بزرگتری تبدیل میشه. ممنون که بهم اعتماد کردی. در ضمن خیالت راحت باشه رازت پیش من در امانه. وقتی خواستی درد دل کنی من همیشه هستم. » بدریه دست او را می گیرد و محمد ادامه می دهد: «می تونم یه روانشناس خوب هم بهت معرفی کنم. یکی از دوستام… » بدریه لا به لای توصیه های محمد با لبخند می گوید: «من دوستت دارم محمد! » محمد جا می خورد و با تعجب می گوید: «چطور؟؟! چرت و پرت نگو. مگه میشه؟! » بدریه با خوشحالی پیاده می شود و محمد که باعث سو تفاهم شده و خنده اش هم گرفته آهی می کشد و با خود می گوید: «اشتباه متوجه شدی بدریه… »

در درمانگاه کادیر مدام از حسن می پرسد که با چه کسانی درگیر شده؟ حسن چیزی نمی گوید و اصرار دارد که خودش مشکلش را حل کند.

گلپری سراغ شیما می رود و او را به خاطر کاری که با حسن کرده سرزنش می کند. شیما هم یادآوری می کند که در این میان جرمی وجود دارد و حسن خودش اسلحه به دست گرفته تا پدرش را بکشد. گلپری به او می گوید: «تو وقتی میدونی دختر خودت انقدر ناراحت میشه چرا حسنو انداختی زندان؟ » بعد از مدتی جر و بحث در آخر گلپری به شیما توصیه می کند که یک بار هم که شده به غیر از خودش به آرتمیس و خوشحالی او فکر کند.

حس باز هم به سلولش باز می گردد. جنک و دوستانش وارد سلول او می شوند. جنک برای حسن خط و نشان می کشد و می خواهد به او بفهماند که رئیس خودش است و هرچه می گوید باید اطاعت شود. جنک پول حسن را می گیرد و او را مجبور به معذرت خواهی می کند و در اخر دستش را به سمتش دراز می کند تا آن را ببوسد. حسن حرص می خورد و با بی میلی این کار را انجام می دهد. اما بعد از رفتن جنک و دوستانش با خود می گوید: «پشیمونت می کنم. » حسن از یکی از زندانی ها چاقو می خواهد. زندانی از دادن چافو به او امتناع می کند. اما وقتی امید که یکی از کارگرهای بندرگاه و از آشنایان سعید است حسن را می بیند، او را در آغوش می گیرد و چاقویی را به او می دهد.

کادیر که به غیر از کمک گرفتن از شیما راهی برای آزادی حسن نمی بیند همراه آرتمیس سراغ او می رود. آرتمیس به مادرش می گوید: «مامان این یه فرصته برای تو تا بتونی از همه معذرت خواهی کنی. فقط کافیه تو دادگاه بگی که فیلم اعتراف حسنو تو ضبط کردی. » شیما می گوید: «و تو هم منو میبخشی و بازم دوسم داری؟ اینطوره؟ » آرتمیس جواب می دهد: «می تونه یه شروع جدید باشه.»

سلام‌ قسمت۱۱۶گلپری ۱۱۵جم هس چند روز دارید اشتباه می زارید تا حلا چند بار تکرار کردید ممنون از سایت خوبتون .ممنون میشه قسمت ها سیب ممنوعه هم زود بزارید با شبکه هم خوانی نداشته باشه جلو تر بزارید

سلام دوست گرامی، متاسفانه از آن‌جایی که ما از روی نسخه اصلی انجام میدیم و شبکه‌هایی مثل جم بر اساس میزان آگهی و مناسبات خودشان آن را تقطیع می‌کنند گاهی صحنه‌هایی جابجا درج خواهند شد. از این بابت متاسفیم و ممنون شما که پیگیری می کنین و به ما تذکر میدین.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *