خلاصه داستان سریال ترکی گودال قسمت ۵۷ + زیرنویس فارسی و دوبله

در این مطلب خلاصه قسمت ۵۷ سریال گودال را برای شما عزیزان آماده کردیم ، امیدوارم از مطالعه آن لذت ببرید .

 

پاشا به دنبال ردی از پسر گم شده ادریس است.

او شخصی به اسم میتن را ملاقات می کند که حدس می زند چیزهایی از گذشته بداند.

متین می گوید: «یادمه. بچه رو دست من سپردن. منم بردمش و ولش کردم تو کارتال. ماچی. برا سه چهار سال پیشه. »

پاشا از حرف های او چیزی سر در نمیاورد و می رود.

هاله باز هم با سوال های جدیدی سراغ ادریس آمده است.

و همچین می گوید که نوشتن کتاب جدیدی در مورد ادریس و زندگی اش را به او سپرده اند و از این بابت خیلی خوشحال است.

ادریس هم قول می دهد که به او کمک کند.

علیچو فورا خود را به گودال می رساند تا این که هاله را همراه ناظم دیده را به یاماچ بگوید.

او حسابی ترسیده و ناراحت است و همه چیز را درهم برای یاماچ تعریف می کند اما فورا می رود.

کاراجا مته را می بیند که با او علامت می دهد تا پایین بیاید.

کاراجا می رود و مته با صورت زخمی می گوید: «خواهر معذرت میخوام. جلاسون هیچ گناهی نداره. ببخشید. »

گوشی جلاسون زنگ می خورد و کاراجا می فهمد که جلاسون هم همان اطراف است.

لبخند می زند و می رود.

متین و کمال و یاماچ در ماشین هستند و کمال و متین برای این که کمی از ناراحتی یاماچ بکاهند به او پیشنهاد می دهند که مسابقه فوتبالی بدهند.

سر مسیر امراه جلوی انها را می گیرد.

امراه کمی با او حرف می زند و از او خوشش می آید بعد هم می گوید: «تو تو این محله ی لعنتی چیکار داری؟ »

یاماچ جا می خورد و از او می پرسد که کیست؟

امراه به دستیارش می گوید که جواب یاماچ را بدهد و او می گوید فرمانده امراه!

امراه رو به یاماچ می گوید: «ببین بین بابای تو و باباهای من یه توافقی بوده. در اصل نبوده. چون که پلیس با آدم هایی مثل شما توافق نمیکنه اما شماها شورشو دراوردین. منم اونیم که توافق رو بهم میزنه. از این به بعد هم پلیس وارد گودال میشه و هم من. »

یاماچ به او می گوید: «هرکاری از دستت برمیاد رو دریغ نکن فرمانده! »

بعد هم به همراه متین و کمال از انجا می رود و سراغ ادریس می رود و از او می خواهد پرس و جو کند که ببیند امراه کیست.

ادریس بعد از کمی پرس و جو کردن می گوید: «آدم شریه و چون از رده بالا فرستادن صداش رو در نمیارن! اختیارات بی حد و مرز داره! طرف میگف که از حد ما خارجه یعنی خودت فکرشو بکن! »

جلاسون سراغ مدد می رود و می گوید که بیخیال تولید مواد بشود چون پلیس مکانشان را منفجر کرده است.

مدد با لجاجت قبول نمی کند.

مدد حتی همچنان قاسم را زندانی کرده و آزادش نمی کند اما جلاسون سراغ قاسم می رود و به او می گوید که می تواند برود.

قاسم سراغ پاشا می رود و پاشا با دیدن او تعجب می کند و می گوید: «تو چرا نمیمری؟ زندگی منو نابود کردی. »

قاسم می گوید: «چیزی هست که نمیدونی.. اون بچه ای که فرستادی پیش فامیلاش الان بزرگ شده و برای خودش مردی شده پاشا. اما دیگه نمیتونی پیداش کنی. مرده. شما کشتیدش! ادریس پسر خودش رو کشته… صالح رو! »

پاشا از شنیدن این خبر شوکه می شود و سکته می کند.

از طرفی مدد هم خودش را اماده کرده تا به انباری پاشا برود و او را بکشد اما همان دم در افرادی او را می گیرند و با خود می برند.

امراه به گودال حمله می کند و بدون این که چیزی هم پیدا کند ادریس و کمال و متین و همگی را می گیرد و با خود به آگاهی می برد.

یاماچ این صحنه را می بیند اما کاری از دستش برنمی آید.

سنا به همراه درن در کافه ی همیشگی شان نشسته اند. او آهنگ آشنایی را می شنود و امراه را می بیند.

امراه هم به او خیره می شود.

چشمان سنا پر از اشک می شود و وقتی درن از او می پرسد که او کیست؟ سنا با گریه جواب میدهد: «داداشمه … »

 

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان این قسمت از سریال گودال لذت برده باشید. در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال گودال قسمت ۵۸ مراجعه فرمایید .

برای حمایت از آستارا خبر لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید

 

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *