خلاصه داستان سریال ترکی گودال قسمت 141

در این مطلب خلاصه قسمت 141 سریال گودال را برای شما عزیزان آماده کردیم ، امیدوارم از مطالعه آن لذت ببرید .

 

سریال گودال قسمت 141

شب شده است و ارسوی به دیدن دکتر می رود تا چیزی که قرار بود را نشانش بدهد.

او به اتاق دکتر می رود اما با یاماچ روبرو می شود. ارسوی از دست او کلافه شده اما با سمج بازی های یاماچ، آدرس آزمایشگاه جدید را برای او می نویسد و می گوید که چیزهای دیگری هم هست ولی وقتی مطمئن شد به او خبر خواهد داد.

کمی بعد هم دکتر از راه می رسد و ارسوی را به سردخانه می برد و دوتا از بره های سیاه را نشان او می دهد که از چندجا بخیه خورده اند. ارسوی که تعجب کرده از او می پرسد: «این بخیه ها جای چیه؟ چرا عملشون کردین؟ »

دکتر می گوید: «همین دیگه! ما عملشون نکردیم! » ارسوی به فکر فرو می رود و با خود می گوید: «پس اعضاشونو درمیارن. یعنی اگه اون شب منم میمردم الان اینجا بودم… ولی آخه کار کی میتونه باشه؟ چتو و ماحسون خبر دارن…؟ »

ماحسون به محله می رود و رو به مردم محله می گوید: «تا نصفه شب باید بچه های پسرتون رو که میتونن جای برادرامون که دیروز مردن رو بگیرن رو بیارید پیش ما. ولی اگه نیاوردید اون موقع میایم دونه دونه خونه دنبالشون و میگیریمشون. »

جومالی به یاماچ زنگ میزند و خبر اینکه ماحسون می خواهد پسرهای گودال را به جای برادرهایشان بردارد را به او می دهد. بعد هم می گوید: «من وارد گودال میشم. این کار مثل قبلیا نیست. من نمیذارم اون بچه ها حیف و میل بشن. »

و تلفن را قطع می کند و به یاماچ اجازه حرف زدن نمی دهد. یاماچ هم به وارتلو زنگ می زند و به او می گوید که به گودال می روند.

بره های سیاه به خانه ی مردم می روند و بچه ها را می گیرند. اما جومالی هم همراه متین و کمال درست از پشت سر آنها می رسد و بچه ها را از دستشان نجات می دهد. یاماچ هم همراه وارتلو دقیقا همین کار را انجام می دهد.

آنها به هم برمی خورند و در همین لحظه بره های سیاه از هر طرف به آنها حمله می کنند.

اما همان لحظه متین و کمال انها را از دست آنها نجات می دهند و هر کدام به طرفی می روند تا بره ها را سردرگم کنند. جومالی به یک بن بست می رسد و راهی ندارد که مکه دری را به رویش باز می کند و او را فراری می دهد و کمکش می کند.

جومالی به یک ساختمان می رسد که برایش آشنا است. او در خانه یلیدز را می زند و یلدیز در را به رویش باز می کند. مکه می رود و خبر این که جای جومالی فعلا امن است را به یاماچ و بقیه می دهد که نگرانش نشوند.

ماحسون عصبانی شده و به چتو می گوید که هدف از این کار چه بود وقتی نه توانستند بچه ها را بگیرند نه یاماچ و جومالی را. چتو می گوید: «این یعنی این که هروقت بخوایم میتونیم کوچوالی هارو تا اینجا بکشونیم. » کمی بعد چتو، ماحسون را به حیاط خانه می برد و بچه ها را نشانش می دهد که بدون این که کوچوالی ها متوجه شوند گرفته است.
جومالی در خانه یلیدیز با بچه های او آشنا می شود و با هم دور یک میز شام می خورد. جومالی از این که در بین انهاست خوشحال است. او شب را در آنجا می ماند و صبح قبل از اینکه کسی بیدار بشود قصد بیرون رفتن می کند که کسی به پنجره می زند. جومالی مکه را می بیند که دنبال او آمده و همراه او از خانه بیرون می زند.
ارسوی که فکرش درگیر شده، اتاق چتو را به دنبال مدرکی می گردد و بالاخره چیزی که میخواست را پیدا می کند. او پرونده هایی از بره ها را پیدا می کند و از آنها عکس می گیرد.
جلاسون هم به مکان امن تازه آمده و همه چیز را هم برای یاماچ تعریف می کند.

جومالی هم با دیدن سر و وضع جلاسون عصبانی می شود و ماحسون را فحش می دهد.

کمی بعد وقتی یاماچ قصد رفتن می کند رو به علیچو می گوید: «علیچو همونجوری که قبلا حرفشو زدیم. باشه؟ »

بعد از این که می رود جومالی از او می پرسد که قضیه چه بوده و علیچو با سادگی می گوید: «آزمایشگاه.. علیچو تو برو کنار آزمایشگاه منتظر بمون. اونجا شیمیدان هست. وقتی اومد بیرون بهم زنگ بزن باشه؟ »

جومالی می گوید: «پس یعنی جای آزمایشگاه مشخصه؟ خوبه خیلی خوبه..! » و با جلاسون، علیچو را تا آزمایشگاه همراهی می کنند.

بعد وقتی جای آزمایشگاه را فهمیدند، علیچو را به سمت دیگری می فرستد و خودش ویصل و افرادش را هم صدا می کند.

علیچو به یاماچ زنگ می زند و می گوید: «گفتم حمله نداریم… ولی جومالی اسلحشو درآورد. » یاماچ منظور او را می فهمد و عصبی می شود.

یاماچ که منتظر ارسوی بود آنجا را بدون این که او را ببیند ترک می کند تا به دنبال جومالی برود.

ارسوی او را می بیند و دنبالش راه می افتد و جلوی او را میگیرد و از یاماچ قول می گیرد که هم ماحسون و هم چتو را باهم نابود کند. یاماچ قبول می کند.

جومالی به آزمایشگاه حمله می کند و وارتلو وقتی صدای تیر را میشنود از در پشتی پا به فرار می گذارد که جلاسون او را می بیند و خشکش می زند.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان  سریال گودال قسمت 141 لذت برده باشید. در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال گودال قسمت 142 مراجعه فرمایید .

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید.

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

 

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم .

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *