خلاصه داستان سریال ترکی گودال قسمت 270

در این مطلب خلاصه قسمت 270 سریال گودال را برای شما عزیزان آماده کردیم ، امیدوارم از مطالعه آن لذت ببرید .

سریال گودال قسمت 199

سریال گودال قسمت 270

چاعتای که نتوانسته یاماچ را پیدا کند از افرادش می خواهد که باز هم ماهسون را تحت فشار بگذارند تا جای یاماچ را بگوید و بعد هم او را بکشند.
وارتولو در مسافرخانه به یاماچ می گوید:« می خواستم با سعادت بیام ارباغ. سعدالدین رو بکشم و همون چیزی که می خوام باشم. نشد ولی برای تو هنوز فرصت هست. اگرچه خانوادت فکر می کنن تو مردی و ناراحت می شن و عذاب می کشن اما تو زنده می مونی و زندگی ای که دوست داری رو می کنی.
می تونی یه اسم جدید واسه خودت انتخا ب کنی و بری از اینجا. اما اگه بخوای بمونی هم کمکت می کنم و بهت یاد می دم که چجوری وجدانت رو بزاری رو سایلنت. فقط باید قبول کنی که یه کم دستات تو این راه قراره کثیف بشه.»
یاماچ رفتن را انتخاب می کند. آنها همان شب به استانبول برمی گردند و متوجه می شوند که آدمهای چاعتای در همه جا نگهبانی می دهند تا یاماچ را پیدا کنند.
در زندان زیرزمینی وارتولو یکی از آدمهای چاعتای را شکنجه می دهد و از طریق او می فهمند که ماهسون آدرس زندان را لو داده و با وجود اینکه مقاومت کرده وقتی جان مادرش را در خطر دیده اعتراف کرده و خودش هم در انباری زندانی است و قرار است کشته شود.
وارتولو و یاماچ به محل زندانی شدن ماهسون می روند و چند نفر از افراد چاعتای را می کشند و با وجود اینکه کمی مردداند که ماهسون لیاقت نجات یافتن را دارد یا نه اما بالاخره تصمیم می گیرند او را با خود ببرند.
ماهسون زخم های زیادی برداشته و چند تا از استخوانهایش شکسته است. یاماچ او را پیش عمو بایتار می برد.
ماهسون از یاماچ می خواهد که از مادرش هم محافظت کند و یاماچ همان شب فرهاد را دنبال مادر ماهسون می فرستد.
فرهاد مادر ماهسون را به خانه ی عمو بایتار می برد و چند نگهبان در آن اطراف نگهبانی می دهند تا خطری تهدیدشان نکند.
مادر ماهسون از عمو بایتار می خواهد که نگذارد ماهسون از حضور او در آن خانه مطلع شود. عمو بایتار هم همکاری می کند.
وقتی ماهسون بی هوش است مادرش بالا سرش می رود و دست نوازشی روی موهای او می کشد.
وارتولو که نگران است ماجرای زنده بودن یاماچ لو برود سراغ دکتر می رود و از او می خواهد که به سلیم به دروغ بگوید که آزمایش نشان می دهد جنازه متعلق به یاماچ است.
از طرفی چاعتای هم در آن شب سلیم را با تهدیدش از گودال بیرون می کند و او را پیش جومالی می فرستد.
وارتولو در زندان زیرزمینی به دیدن یاماچ می رود اسلحه را جلوی او می گیرد و می پرسد که او کار را تمام می کند یا خودش کار را تمام کند؟ یاماچ اسلحه را می گیرد و با هم به مخفیگاه یوجل می روند.
یوجل از ترس در خانه ی دور افتاده ای به تنهایی زندگی می کند. او وقتی در تختخواب چشمانش را می بندد صدای یاماچ را می شنود که می گوید:« وقتش رسیده.»
یوجل چشمانش را باز می کند و یاماچ درحالی که اسلحه را به طرف او گرفته می گوید:« حالت بهتر شده. من همه چیز رو ازت گرفتم. عکس خانوادت بالاسرتن اما توی صورتشون نمی تونی نگاه کنی. باور کردنی نیست که همه چیو از دست دادی اما هنوزم زنده ای. یکی از ما به این دنیا نمی یاد معلوم هم نمی شه که کدوممون.»
او چند گلوله به یوجل شلیک می کند و بعد هم با کمک وارتولو او را به مکان پرتی می برد و دفنش می کند.

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم .

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *