خلاصه داستان سریال ترکی گودال قسمت 331

در این مطلب خلاصه قسمت 331 سریال گودال را برای شما عزیزان آماده کردیم ، امیدوارم از مطالعه آن لذت ببرید .

سریال گودال قسمت 199

سریال گودال قسمت 331

اگدای به اتاق چنگیز می رود و برای او توضیح می دهد که یاماچ جانش را نجات داده است و باید در مجازات او تخفیف قائل شوند اما چنگیز می گوید:« آفرین به یاماچ کار درستو کرده ولی تا حالا کسی منو تهدید نکرده بود. یاماچ چنین جسارتی کرد و باید تاوانشو پس بده.» او از اگدای می خواهد که کار کارخانه ها را متوقف کند و هرچه زودتر طلاهایش را پیدا کند.
کاراجا در بالکن خانه ایستاده و در نبود پدرش احساس درماندگی می کند و از جلاسون می خواهد که کمکش کند و بگوید که وقتی او پدر و برادرها و آکشین را از دست داد چه احساسی داشت؟ جلاسون بغض می کند و از کاراجا می خواهد که به صداها گوش بدهد. کاراجا سکوت می کند و گوشهایش تیز می شوند. جلاسون می گوید:« می شنوی؟ اونا همه آدمن. زندگی ادامه داره و اونا دارن زندگی می کنن. الان نه، ولی یه روز تو هم به اون آدما ملحق می شی.»
چاعتای سعی دارد با یکی از هواپیماهای خصوصیشان خود را به سوییس برساند اما چون چنگیز پروازها را کنسل کرده موفق نمی شود. چنگیز مصمم است که چاعتای را به خانه برگرداند و با مجازات کردنش اوضاع را مدیریت کند. از طرفی چنگیز اولگا را هم در خانه حبس کرده و چاعتای سعی دارد مادرش را از آنجا بیرون بیاورد. سرن پیش اولگا می رود و به او می گوید که حاضر است برای فراری دادنش کمکش کند. اولگا خوشحال می شود.
افسون به اتاق چنگیز می رود تا از او بخواهد که چاعتای را ببخشد. چنگیز قبول نمی کند. در این بین آکین سوار قایقی شده و از روی آبهای نزدیک خانه ی چنگیز عبور می کند، او اسلحه اش را برمی دارد تا خانه ی چنگیز را به رگبار ببندد. افسون این صحنه را می بیند و از چنگیز می خواهد که قایم شود. او و چنگیز به موقع سنگر می گیرند و آکین درحالی که اسم پدرش را فریاد می زند خانه ی اردنتها را تیرباران می کند. در این حمله تیری به پای چنگیز می خورد. چنگیز که خیلی عصبانی شده گلوله ای که زخمی اش کرده را پیش خود نگه می دارد و می گوید:« تاوان این کارشونو پس می دن. امروزو یادم نمی ره.» عصبانیت چنگیز افسون را نگران می کند.
روز بعد، مراسم تشییع جنازه ی سلیم با حضور خانواده و اهالی محل برگزار می شود. مردم محله خودشان را در غم کوچوالی ها شریک می دانند و سعی دارند آنها را تسکین دهند. بعد از مراسم یاماچ که کمی به خودش آمده به انبار می رود و ساز سلیم را در دست می گیرد. او به یاد می آورد که حدود ده سال پیش نواختن آن ساز را سلیم به او یاد داده بود. یاماچ ترانه ای که از سلیم یاد گرفته را می خواند و با پیچیدن صدایش در خانه غم خانواده تازه می شود و همه در گوشه ای گریه می کنند. سلطان که بعد از مرگ سلیم قطره ای اشک نریخته بود، در بالکن خانه سراغ سلیم را از جومالی می گیرد و با گریه فریاد می زند:« سلیم کجاست جومالی؟ پسر من کجاست؟»
سعادت یاماچ را دلداری می دهد و از او می پرسد که خبر از دست دادن سلیم را به وارتولو بدهد یا نه؟ یاماچ می گوید:« لازم نیست. تو مملکت غریب احساس درماندگی نکنه، دیوونه می شه. من به دیوونگی اون اینجا احتیاج دارم.»
افسون که نتوانسته با یاماچ تماس بگیرد خودش را به خانه ی کوچوالی ها می رساند و جلوی در خانه هراسان به یاماچ هشدار می دهد و می گوید:« دیروز آکین حمله کرد به خونه ی چنگیز و پاهای چنگیز زخمی شد. حالا هم چنگیز خیلی عصبانیه . دردسر بزرگی درست می شه.» یاماچ به حرفهای او توجهی ندارد و می گوید:« تو داری چی می گی؟ داداشم مرد. برو از اینجا. به چنگیز و چاعتای هم سلام برسون بگو یاماچ کوچوالی برمی گرده. قایم بشن.»

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان  سریال گودال قسمت 331 لذت برده باشید. در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال گودال قسمت 332 مراجعه فرمایید .

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم .

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *