خلاصه داستان سریال ترکی گودال قسمت 369

در این مطلب خلاصه قسمت 369 سریال گودال را برای شما عزیزان آماده کردیم ، امیدوارم از مطالعه آن لذت ببرید .

سریال گودال قسمت 199

سریال گودال قسمت 369

وقتی متین و یاماچ به سمت قهوه خانه می روند، وارتلو جلو می رود و وقتی یاماچ می پرسد که چرا محله انقدر عوض شده، وارتلو می گوید: «همه الان خوشحالن! مثل قبل نیست که همیشه جنگ و دعوا وسط باشه. آخرین بار کسی یادش نمیاد کی اینجا صدای شلیک گلوله شنیده باشه! » متین می گوید: «تو گودال اشتباهی میگردی! » وارتلو که عصبانی شده فریاد می زند: «من اومدم تا کمکتون کنم اما چیشد؟ منو از خودتون روندید! چون از این که محله انقدر پیشرفت کرده خوشتون نیومد! » و یاماچ را به قهوه خانه می برد. یاماچ که کمی سردرگم شده می گوید: «من دیگه نمیدونم باید حقو به کی بدم. » وارتلو که نمی خواهد یاماچ تصمیم اشتباهی بگیرد، او را به محله می برد و نشانش می دهد که محله دیگر در امن و امان است.
عایشه در آرایشگاه است که زن ها در مورد برگشت یاماچ صحبت می کنند و می گویند که شوهرهایشان از دیدن یاماچ خجالت زده و شرمگین هستند و انگار که تاب نگاه کردن به صورتش را ندارند. عایشه شب این اخبار را به عمو جومالی می رساند.
شب یاماچ به خانه ی جومالی می رود و در مورد وارتلو صحبت می کند، جومالی جوش می آورد و با عصبانیت می گوید: «دیگه اسم اون یارو رو جلوی من نیار! هرچی تو محله متین بهت نشون داده، محله همونه! » یاماچ می پرسد: «خب داداش تو چرا تو این وضعی؟ » جومالی عصبانی شده و به اتاقش می رود. یاماچ از داملا می خواهد تا هرچه شده را برایش تعریف کند.
اکین از وضع موجود ناراضی است. کاراجا پیشش می رود و آکین می گوید: «تو معلومه از این شرایط راضی ای! » کاراجا حق به جانب می گوید: «چون الان ما قوی ایم و به خاطر همین کسی نمیتونه وارد محله مون بشه! هیچ کدومتون قدرت این که جلو دشمنا بایستین رو نداشتین. فقط عمو جومالیه که حواسش بهمون هست! » آکین حرصش می گیرد و عایشه به سمتشان می رود تا در آغوششان بگیرد. اکین اتاق را ترک می کند. عایشه کاراجا را در آغوش می گیرد. کاراجا خیلی سرد او را از خودش جدا می کند و وقتی عایشه با ناراحتی دلیلش را می پرسد، کاراجا می گوید: «مامان انگار بدون ما خوشحالی که تا عمو اجازه داد رفتی با اون یارو ازدواج کردی. همه چیز برات خوب پیش میره دیگه کشش نده. » و می رود.
داملا توضیح می دهد که وقتی جومالی دیده قصد عمو وارد کردن مواد داخل گودال بوده، اعتراض کرده و همان موقع جومالی به زندان افتاده و داملا هم که شش ماهه حامله بوده، به زندان افتاده. تا این که سلطان پا درمیانی کرده داملا آزاد شده و جومالی هم بعد از آزاد شدن به عمو جومالی پشت کرده و در بازار میوه و سبزی می فروشد و زندگی آرامی دارد. بعد داملا می گوید: «ولی اینجوری بهتره یاماچ. زندگیمون آرومه. قبلا فکر میکردم جومالی حتما تا پنجاه دووم نمیاره. » یاماچ که اینها را می شنود پیش جومالی می رود و به او می گوید که لازم نیست همراهی اش کند و بهتر است به زن و زندگی اش برسد.
افسون در پایون مشغول اجرا است که یاماچ از راه می رسد. افراد نظام با دیدن او به سمتش حمله می کنند و او را به شدت کتک می زنند. افسون هم به اتاقش برمی گردد. جومالی خودش را می رساند و یاماچ را از زیر دست و پایشان بیرون می کشد. یاماچ هم به اتاق افسون می رود و با ناراحتی می گوید: «افسون تو اینجا چیکار داری؟ با این یاروها چیکار داری وقتی بچه من تو خونه ی اون آدمه! » افسون فریاد می زند: «اون بچه منه! تو این سه سال کجا بودی؟! » یاماچ می خواهد توضیح بدهد اما افسون می گوید: «نمیخواد چیزی بگی. من همه چیزو، حتی خودمم فراموش کردم. فقط ماسال هست. » یاماچ با شنیدن این که اسم دخترشان ماسال است ذوق می کند و به سمت افسون می رود و صورت او را نوازش می کند. اما افسون با بغض می گوید: «تو فقط آسیب نزن بهمون. همین! اگه به خاطر تو کوچکترین بلایی سر دخترم بیاد تورو میکشم! » و با عصبانیت او را پس می زند و می رود.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان  سریال گودال قسمت 369 لذت برده باشید. در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال گودال قسمت 370 مراجعه فرمایید .

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم .

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *