خلاصه داستان سریال ترکی گودال قسمت 395

در این مطلب خلاصه قسمت 395 سریال گودال را برای شما عزیزان آماده کردیم ، امیدوارم از مطالعه آن لذت ببرید .

سریال گودال قسمت 199

سریال گودال قسمت 395

در بیمارستان عایشه از یاماچ سراغ کاراجا را می گیرد و می گوید:« اکین می گفت تو به کاراجا گفتی بره. کجا فرستادیش؟» یاماچ می گوید که با کاراجا حرف زده اما از رفتن او خبر نداشته و او را به جایی نفرستاده. عایشه نگران می شود و از یاماچ می خواهد که دخترش را پیدا کند. در همین حین خبر حمله به عمو به یاماچ می رسد و او به همراه جومالی خودش را به خانه ی علیچو می رساند. وقتی و جومالی و یاماچ با عمو متین که سر و صورتش کبود و زخمی شده رو به رو می شوند و می فهمند که هیچکس از اهالی محله به کمکشان نیامده ناراحت می شوند و یاماچ با تعجب می گوید:« یعنی عمو رو وسط محله داشتن می دزدیدن و کسی برای کمک نیومد؟!» جومالی می گوید:« بهت که گفته بودم گودال خیلی عوض شده.» وقتی که عمو به هوش می اید دوباره حافظه اش رفته و از اتفاقات بی خبر است. او باز هم سراغ ادریس را می گیرد.
دکتر به خانواده ی کوچوالی می گوید:« متاسفانه اوضاع یاسمین اصلا خوب نیست. ما هر کاری از دستمون براومد کردیم.» اکین خیلی اشفته می شود و به دکتر می گوید:« کاری هست که بتونیم واسش انجام بدیم؟ یه کاری بگید تا انجام بدیم. برای یاسمین متاسفانه نمی شه… بگید تا یه دکتر دیگه بیاریم و اونم هر کاری از دستش برمی یاد بکنه.» دکتر حرفی برای گفتن ندارد و وارتولو که ناراحتی اکین را درک کرده به دکتر می گوید:« گفتینن متاسفنه اما نگفتین که از دستش دادیم. درسته؟» دکتر هم می گوید:« نمی شه از خدا قطع امید کرد. تا فردا صبح بازم صبر کنیم ببینیم چی می شه.» اکین با نا امیدی روی زمین می نششیند و وارتولو سعیمی کند دلداریش بدهد. اکین که فکری به سرش زده ناگهان از جا بلند می شود و از بیمارستان بیرون می دود. او سراغ افسون می رد و از او خواهش می کند که کاری که قبلا برای خوب کردن او کرده بود را اینبار برای یاسمین انجام دهد. افسون هم قبول می کند و با او به بیمارستان می رود و در اتاق یاسمین دستهایش را روی سر و سینه ی او میگذارد و مدتی تمرکز می کند.
یاماچ که می داند نقاب پوش برای بردن عمو دوباره تلاش خواهد کرد، برای او تله می گذارد و او را به زندان زیرزمینی گودال می کشاند تا با هم مبارزه کنند. نقاب پوش حرکات رزمی اش را مقابل چشمان یاماچ انجام می دهد تا امادگی اش را نشان دهد. یاماچ میله ی فلزی را به طرفش پرت می کند و نقاب پوش ان را در دست می گیرد تا از میله به عنوان سلاح استفاده کند. او انتهای میله را روی زمین که خیس است قرار می دهد و در همین موقع یاماچ جریان برقی را به وصل می کند و برق نقاب پوش را می گیرد و در مدتی که بدن نقاب پوش درحال لرزیدن است یاماچ با چوب کتکش می زند. کمی بعد نقاب پوش از غفلت یاماچ استفاده می کند و به پشت بام فرار می کند. یاماچ هم پشت سر او به پشت بام می رود و در انجا از او کتک می خورد. وقتی که نقاب پوش اسلحه اش را در بازوی یاماچ فرو می کند، یاماچ هم بمبی به پشت گردن او وصل می کند و با لگد او را از پشت بام هل می دهد و ضامن بمب را می کشد و به این ترتیب مرد نقاب پوش کشته می شود. یاماچ همان شب با دست زخمی اش به محله می رود و با فریاد جوانها را صدا ی زند. او رو به انها می گوید:« امروز عمو رو داشتن می بردن. داشتیم از دستش می دادیم. جلوی خونه ی علیچو داشتن عمو رو می بردن اونوقت یه نفر از شما برای کمکش نرفت. اینه گودال جدید شماها؟ شماها همچین ادمایی هستید؟ من باید چیکار کنم تا چشاتونو باز کنید؟» همه با شرمندگی به یاماچ نگاه می کنند و یاماچ تیری به پای اجویت شلیک می کند و با عصبانیت می گوید:« حتما دوست دارید اینجوری بهتون بفهمونم نه؟» اجویت درد می کشد و ناله می کند. یاماچ یقه ی او را می گیرد و از او می خواهد که بلند شود و در گودال جدیدش از مردم محله کمک بخواهد. اجویت به در خانه ها می رود و از مردم کمک می خواهد اما هیچکس منتظر دردسر نیست و هیچ دری به روی اجویت باز نمی شود. یاماچ رو به جوانها می گوید:« این گودال جدید شماست.»
فردا صبح در بیمارستان دکتر خبر خوب شدن معجزه اسای یاسمین را به اکین و عایشه می دهد و انها خیلی خوشحال می شوند. از طرفی مکه که تحت تاثیر حرفهای شب گذشته ی یاماچ قرار گرفته به خانه او می رود و او را در اغوش می گیرد و می گوید:« من چشمام باز شد داداش. بقیه ی بچه ها هم متوجه اوضاع گودال هستن اما برای برگشتن سمت تو نیاز دارن که یکم امیدوار بشن.» یاماچ متوجه منظور او هست و مکه می گوید که وارتولو اسحه های او را به شخصی به اسم عاکف فروخته است. یاماچ که فامیلی عاکف را نمی داند، به عصمت زنگ می زند و سراغ اسلحه فروشی به نام عاکف را از او می گیرد. عصمت که فقط یک عاکف می شناسد و او را ادم عوضی ای معرفی می کند، ادرسی به یاماچ می دهد. یاماچ، جومالی را مامور پس گرفتن اسلحه ها می کند و از مکه هم می خواهد که به عنوان نفوذی انها پیش عمو بماند و جاسوسی او را بکند.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان  سریال گودال قسمت 395 لذت برده باشید. در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال گودال قسمت 396 مراجعه فرمایید .

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید.

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم .

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *