خلاصه داستان سریال ترکی گودال قسمت 412 (قسمت پایانی)

در این مطلب خلاصه قسمت 412 سریال گودال را برای شما عزیزان آماده کردیم ، امیدوارم از مطالعه آن لذت ببرید .

سریال گودال قسمت 199

سریال گودال قسمت 412

یاماچ و جومالی و وارتولو و اکین بعد از میوه فروختن در میدان، به خانه برمی گردند. زنها در حیاط جمع شده اند و غذاهایی را که برای عصر قرار است به محله ببرند در ماشین قرار می دهند. در همین موقع افسون از راه می رسد و در حالی که در ماشین را برای پسر نهیر باز می کند رو به یاماچ با خوشرویی می گوید:« یکیو اوردم دیدنت.» همه ی چشمها به مهمان کوچک خیره می شود و افسون یاماچ را به او معرفی می کند و می گوید:« این باباست.» پسرک قدم زنان به سمت یاماچ می رود و او را بابا صدا می زند. یاماچ که تازه متوجه شده مهمان کوچکشان کیست او را در اغوش می گیرد و با بغض می گوید:« پسرم.» افسون می گوید که اسم پسر بچه یاماچ است و همه لبخند می زنند.
نزدیک غروب همه ی کوچوالی ها همراه اهالی محله سر میزعصرانه ی طویلی که در محله به پا شده می نشینند. یاماچ پسرش را روی پاهایش می نشاند و هنوز بخاطر معجزه ی امدن پسرش گیج است. او از افسون درباره ی نهیر می پرسد و افسون می گوید:« قول دادم که توضیحی ندم.» او فقط گردنبند نهیر را در دست یاماچ می گذارد و به سوالهایش جواب نمی دهد. کوچوالی ها تا شب با دوستان نزدیکشان سر ان میز می نشینند و به یاد رفتگانشان می نوشند. بعد از مدتی دوستان نزدیک واعضای خانواده هم می روند و فقط یاماچ و وارتولو و جومالی و اکین در جلوی قهوه خانه می نشینند و به نوشیدن ادامه می دهند. یاماچ می گوید:« من اگه یه شانس دیگه واسه زندگی داشتم بازم اتفاق خاصی نمی افتاد. من بازم سر بابام داد می زدم و از خونه فرار می کردم و وقتی مامانم می یومد دنبالم هلک و هلک برمی گشتم. بابام حق داشت بعضی چیزا اصلا تغییر نمی کنه. اگه ازم بپرسی همه ی این چیزا رو از اول تا امروز می خوام بازم تجربه کنم یا نه، اگه بدونم هیچ عزیزی رو از دست نمی دم دوست داشتم همه چیو دوباره تجربه کنم. فقط کافیه بدونم پایانش اینجوری می شه.» همه بغض می کنند و این بار به سلامتی یکدیگر می نوشند.
سالها می گذرند و دیوار خانه ی کوچوالی ها پر از عکسهای خانوادگی تازه می شود. دیگر خانواده پر جمعیت تر شده و تصاویر نوه ها و نتیجه ها هم بین عکسها دیده می شود. بچه های خانواده در باغچه ی همان خانه بازی می کنند و در ارامش بزرگ می شوند. یک روز یاماچ که دیگر خیلی پیر شده و رو به مرگ است درحالی که روی تخت داراز کشیده و دست علیچو را در دست دارد می گوید:« با من شروع نشد اما با من تموم شد.» او چشمانش را برای همیشه می بندد و اعضای جوان خانواده اش که دور تا دورش را گرفته اند گریه می کنند. یاماچ با چهره ی جوان از روی همان تخت بلند می شود و با مواجه شدن با حقیقت مرگش لبخندی از سر رضایت می زند. وقتی که در اتاق را باز می کند با افسون که دم در منتظرش است رو به رو می شود. افسون دست او را می گیرد او را چند قدمی همراهی می کند. یاماچ در راه پله کاراجا و اکشین را که دست در دست هم با خوشحالی می دوند می بیند و از ته دل لبخند می زند. سعادت در اشپزخانه مشغول کار است و حتی نهیر هم می اید و یاماچ را در اغوش می گیرد. سلطان و عایشه و ندرت در نشیمن خانه نشسته اند و سلطان با دیدن یاماچ قربان صدقه ی او می رود. اکین یاماچ را به سمت بالکن هدایت می کند و یاماچ ناباورانه در انجا سنا را می بیند و او را می بوسد و در اغوش می گیرد. مکه و جلاسون در باغچه ی خانه فوتبال بازی می کنند و متین و کمال همان دورو برها ایستاده اند و به یاماچ سلام می دهند. یاماچ در اتاق پدرش عمو و پاشا را می بیند که تخته نرد بازی می کنند و مثل بقیه ی اعضای خانواده خوشحالند. کمی بعد علیچو ادریس را متوجه امدن یاماچ می کند. ادریس به پیشواز پسرش می رود و او را در اغوش می گیرد. انطرف تر در حیاط خانه، پسرهای ادریس دور میزی نشسته اند. یاماچ و ادریس با هم سر میزی که وارتولو و سلیم و جومالی و قهرمان دور ان نشسته اند می روند و یاماچ هم کنار برادرهایش می نشیند. سلیم با جومالی شوخی می کند و قهرمان با لبخند سخاوتمندانه ای سعی می کند جلوی نگاه شرمنده ی وارتولو به خود را بگیرد. همه چیز خیلی خوب است و یاماچ با ذوق به چهره ی خوشحال و خندان تک تک برادرهایش نگاه می کند و در اخر مدد از ادریس و پسرانش یک عکس یادگاری که هیچ وقت با هم نداشته اند می گیرد.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان  سریال گودال قسمت 412 لذت برده باشید. در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال گودال قسمت 413 مراجعه فرمایید .

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید.

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم .

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *