خلاصه داستان سریال ترکی گودال قسمت 82

در این مطلب خلاصه قسمت 82 سریال گودال را برای شما عزیزان آماده کردیم ، امیدوارم از مطالعه آن لذت ببرید .

 

سریال گودال قسمت 82

یاماچ سلطان را در حالی که روی ویلچر نشسته به خانه می اورد و مدد با دیدن او سرش را پایین می اندازد و سلطان می گوید: «اینو چرا آوردی؟ تو خوب میدونی من چی میخوام! »

و یاماچ از مدد می خواهد تا به سلطان نگاه کند مدد در حالی که چشمانش پر از اشک شده به سلطان خیره می شود و یاماچ از سلطان هم می خواهد که خوب به چشمان مدد نگاه کند و بعد همانطور که او خواسته بدون چشم بر هم زدنی مدد را بکشد.

و بلافاصله اسلحه اش را در می آورد و روی سر مدد میگیرد.

همان موقع سلیم از راه می رسد و از مدد می پرسد که چرا به مادرش شلیک کرده؟

و مدد می گوید: «ندرت میخواست داداشمو بزنه. من سعی کردم اسلحه رو از دستش بگیرم که اسلحه خودش شلیک کرد و من نمیدونستم سلطان خانم اونجاست… من عمدا به زن ها و بچه ها شلیک نمیکنم. به مغزم شلیک میکنم به اونا شلیک نمیکنم… »

سلیم از کمال و متین می خواهد تا مدد را پایین ببرند و بعد رو به مادرش می گوید: «این ادم بمیره، پاهات برمیگرده؟ با مردن این آدم خون پسرت رو زمین نمیمونه؟ قاتل پسرت وارتلو سعادت الدین و دلیل نفرت و کینه اونم تویی! »

سلطان با تعجب به او خیره می شود و سلیم ادامه می دهد: «تو یاماچو برای این آوردی که صلح برقرار کنه حالا مقابل خونت، خون میخوای! ول کن این کارارو مادر! کنار نوه هات بمون! » و بلند می شود و می رود.

سلطان از یاماچ هم می خواهد بیرون برود و بعد گوشی اش را برمی داد و به گوشی ای که در زندان است و به جومالی زنگ می زند.

سلطان می گوید: «میدونم با من حرف نمیزنی، حداقل گوش کن. انتقام برادرت رو بگیر! پدر و داداشات هرچی گفتن به حرفشون گوش نده. اونا فراموش کردن کوچوالی بودنشون رو، تو فراموش نکن! » و بعد گوشی را قطع می کند.

وارتلو همراه به خانه اش می رود و رمزی و افراد محله را می بیند که آمده اند تا به او بپیوندند.

وارتلو از این تصمیم انها خوشحال می شود و بعد هم خالکوبی خودش را نشان آنها می دهد و می گوید:« منم با شما فرقی ندارم. منم بچه همون محله ام… »

همان موقع کسی به وارتلو زنگ می زند و خبر می دهد که مدد را گرفته اند.

وارتلو فورا به در خانه کوچوالی ها می رود و یاماچ را صدا می زند و از او می پرسد که جریان چیست و زودتر مدد را آزاد کند.

یاماچ می گوید: «مکانتو ببند! جنستو نابود کن! من خیلی تلاش کردم تا جونتو نجات بدم. دیگه جنس تولید نکن. چیزی که هستو بیشتر از این خراب نکن! »

وارتلو عصبی می شود و مدد را می خواهد اما یاماچ از این کار امتناع می کند و وارتلو همه افرادش را صدا می زند و می گوید: «اگه ندی مجبور میشم خودم بگیرمش! »

یاماچ با دیدن رمزی جا می خورد و بعد با خونسردی به وارتلو می گوید هرکاری دلش می خواهد بکند و بعد می گوید: «آسیبی به مدد نمیرسه.. »

وارتلو می گوید: «باشه من الان میرم ولی فردا اگه مدد نیاد خونه خودم دست به کار میشم! »

و همراه افرادش آنجا را ترک می کند.

وارتلو از افرادش می خواهد تا اگر کسی مکان اسلحه ی کوجوالی ها را می داند بگوید.

کسی چیزی نمی گوید و وارتلو پیشنهاد پول بیشتری می دهد که هرکس هرچیزی می داند بگوید.

رمزی جلو می آید و قبول می کند که همه چیز را به وارتلو بگوید.

بعد هم وارتلو را به زمین بازی می برد و می گوید که زیرش انبار اسلحه است.

وارتلو می گوید: «اول مدد رو بگیریم و بعد به اینجا هم میرسیم! »

سلیم پیش علیچو می رود و از او می پرسد: «تونستی بفهمی کیا بودن؟ »

علیچو می گوید: «سه نفرشونو. یکی وکیل ناظمه. اون یکی وارتلو سعادت الدین، صالح کوچوالی و یکی دیگه هم هست. ریش داره، موهاش بلنده، جوونه. »

سلیم به او آفرینی می گوید!

سعادت ذهنش درگیر حرفی است که سلطان به او زد و خواستار ازدواج او شد.

سعادت این را به سنا می گوید و سنا با ناراحتی می گوید: «ولی اگه تو نخوای این اتفاق نمیفته. »

سعادت با ناامیدی می گوید: «هرچی بابا ادریس بگه همون میشه. »

سنا که نگران او است پیش یاماچ می رود و قضیه را به او می گوید.

یاماچ به او اطمینان می دهد که همچین اتفاقی نخواهد افتاد.

مدد که در اتاق است این حرف ها را می شنود و نگران می شود.

وقتی سلیم به اتاقش می رود، عایشه به او می گوید: «مامانم میخواد سعادت با جمیل ازدواج کنه. من پیشنهادشو دادم! »

سلیم کمی به فکر فرو می رود و عایشه از او می خواهد که او با جمیل صحبت کند و این خبر را به او بدهد.

امراه افرادش را می فرستد تا کسی به اسم انیل را بگیرند و موفق هم می شود.

از طرفی شماره ی ناشناسی به سنا زنگ می زند و وقتی سنا دور از چشم یاماچ به آن جواب می دهد شخص پشت گوشی می گوید:« منم انیل… همه بهم پشت کردن وگرنه بهت زنگ نمیزدم. همه دنبالمن. تو آتلیه مخفی شدم. زخمیم. فردا صبح میای جسدم رو ببینی… ! »

سنا چیزی نمی گوید و آنیل تلفن را قطع می کند و بعد به امراه که او را مجبور به این کار کرده خیره می شود و می گوید: «میاد.. مطمئنم. ولی توام قرارمون رو یادت نره! »

امراه برای اینکه او را برای سنا باور پذیرتر کند به سمتش شلیک می کند و می گوید: «تو به دختره گفتی تا فردا زنده نمیمونی خب باید طوری باشه که باور کنه! »

انیل با نفرت به او خیره می شود و لعنتش می کند.

سنا هم آماده می شود و به دروغ به یاماچ می گوید که مشکلی در خانه شان پیش آمده و از خانه بیرون می زند.

 

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان  سریال گودال قسمت 82 لذت برده باشید. در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال گودال قسمت 83 مراجعه فرمایید .

برای حمایت از آستارا خبر لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید.

 

 

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

 

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *