خلاصه داستان سریال حکایت ما قسمت ۱۶۱ + زیرنویس و دوبله

عایشه و غنچه هر کدام پیش کرم و ولکان می روند و در مورد دی جی فانتاستیک از آنها سوال میکنند، اما هر دوی آنها خودشان را به آن راه زده و میگویند که اصلا این دختر را نمی‌شناسند.
جیدا به خانه پیش یلدا خانم می رود تا کادوی عید به او بدهد. او کادوی دیگری که آماده کرده را نیز همراه خودش برده است. او لباسی به یلدا خانم داده و از او میخواهد که لباس را پرو کند، و در این میان کادوی اصلی را لابلای کادوهای دیگر زیر درخت کریسمس می گذارد و رو به کادو میگوید :«تو خیلی مهمی.وظیفتو خوب انجام بده، این تویی که همه چیز رو عوض می‌کنی.»
کرم و ولکان با مردی که خانه عروسکی می فروشد و کلکسیون دار است قرار میگذارند. آن مرد با جعبه بزرگی در دست به کافه می آید و خانه را به آنها نشان میدهد. ولکان وقتی مبلغ خیلی بالای خانه را می شنود، شوکه و عصبی می شود و آن را خیلی گران می داند. به مرد فروشنده بر میخورد و میگوید که دیگر قصد فروش ندارد و همراه جعبه بیرون می رود. کرم که حتما میخواهد آن خانه عروسکی را که رویای عایشه بوده برای او بخرد، سعی در راضی کردن فروشنده دارد. همان لحظه دی جی فانتاستیک می آید و با فروشنده آشنا در می آید. کرم نیز از این فرصت استفاده کرده و آنها دوباره به داخل برمیگردند تا به واسطه دی جی فانتاستیک، بتواند خانه عروسکی را بخرد.همان لحظه، غنچه از مقابل در کافه رد شده و کرم و دی جی را کنار هم میبیند. او فوری داخل شرکت رفته و این خبر را به عایشه می دهد. عایشه ابتدا حرف او را باور نمی‌کند، اما به اصرار غنچه به سمت کافه می روند. او وقتی آنها را میبیند، شوکه شده و بیرون می آید. کرم سریع پیش عایشه رفته و سعی میکند او را که ناراحت شده،قانع کند. عایشه به دل نمیگیرد و قانع می شود و سر کار برمیگردد.
در شرکت جشن سال نو برگزار می شود و همه بزن و برقص میکنند. در انتهای مراسم همه کادوهای خود را طبق قرعه کشی میدهند‌. غنچه که به شدت منتظر حلقه ازدواج از طرف ولکان است، وقتی یک گردنبند هدیه میگیرد توی ذوقش میخورد اما چیزی نمی‌گوید. کرم، عایشه را به اتاق خودش برده و خانه عروسکی را به او نشان میدهد. عایشه هیجان زده و خوشحال می شود و کرم را بغل میکند. کرم به او میگوید برای اینکه به خانواده ها در مورد خودشان بگویند آماده است.
صمد،برای هولیا که اصرار دارد باید یک درخت کریسمس برای خودش داشته باشد، در شهر دنبال درخت میگردد اما پیدا نمیکند. او تصمیم می‌گیرد به پیشنهاد یک نفر، درختی را از ریشه در بیاورد. اما سنجاب به او حمله می‌کند و او زخمی و کبود می شود.
خانواده عایشه در خانه شان آماده شده و به همراه راننده آقا محسن به خانه آنها می روند. کرم و عایشه که آماده شده اند، به پذیرایی رفته و میخواهند در مورد خودشان به بقیه بگویند، اما همان لحظه با محسن تماس می‌گیرند و خبر میدهند که سنجاب به او حمله کرده است. محسن سریع پیش صمد می رود و او را به خانه می آورد. سر میز شام، محسن طبق قولی که داده بود، برگه انتقال سهام به عایشه و هولیا را برای امضا به آنها میدهد. عایشه ابتدا نمیخواهد امضا کند، اما کرم به او میگوید که در هر صورت او زن کرم است و این سهام به او تعلق دارد. بعد از شام، دوباره کرم و عایشه میخواهند صحبت کنند، اما این بار محسن میگوید که کادوهای سال نوی زیر درخت باز شوند. همه مشغول باز کردن کادو ها می شوند‌. این بار وقتی کرم و عایشه میخواهند صحبت کنند، رضا کادوی جیدا را روی میز دیده و آن را باز میکند . داخل آن برگه ی خرید قهوه خانه است که جیدا آن را کپی کرده است. رضا با خواندن برگه شوکه شده و با خشم ، بی مقدمه رو به محسن میگوید :« تو باعث مرگ بابام بودی؟!». همه شوکه می شوند.
جیدا در خانه خود به بالکن آمده و میگوید:« سال ۲۰۲۰ تو برای من اومدی.» همان لحظه سال تحویل می شود.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *