خلاصه داستان سریال حکایت ما قسمت ۱۹۱ + زیرنویس و دوبله

فکری طبق قرار با فیلیز برای گرفتن بلیت به پارک می رود فیلیز و بقیه، با پلیس هماهنگ کرده و هنگامی که فکری می رسد، ماشین های پلیس آمده و فکری و ارسین را به جرم دزدی عصمو دستگیر می کنند فکری وقتی میفهمد فیلیز این کار را کرده است عصبی شده و میگوید که بی گناه است، اما فیلیز از او شکایت کرده و میخواهد که او را ببرند فیلیز قصد دارد با اذیت کردن فکری به او درس عبرت بدهد.

آنها سپس به خانه برمیگردند و از آمدن عصمو خوشحالند کمی بعد فیلیز به اتاق رفته و میبیند که کیراز و فیکو در اتاق نیستند و از پنجره فرار کرده اند او به شدت عصبی و کلافه می شود آنها همگی دوباره به اداره پلیس می روند و از کادر می‌خواهند تا دنبال بچه ها بگردند بچه ها پیدا شده و به خانه برمیگردند فیلیز آنها را دعوا میکند و باریش سعی دارد او را آرام کند
فیلیز بخاطر استرس چند روز اخیر و بارداری، مدام حالت تهوع دارد.

وقتی همگی در خانه جمع می شوند، تصمیم میگیرند بلیت بخت آزمایی را چک کنند آنها متوجه می شوند که واقعا پول را برنده شده اند باریش و جمیل برای گرفتن جایزه می روند و شب با کیفی پر از پول برمیگردند همگی در خانه خوشحال هستند و پولها را به هوا پرت می کنند و می خندند جمیل، چیچک را به اتاق کشیده و از او میخواهد که بابت پول خوشحالی نکند زیرا پول جایزه به خانواده فیلیز تعلق دارد چیچک به او حق میدهد توفان نیز به اتاق پیش آنها می آید کمی بعد، فیلیز و باریش با دو بسته پول به اتاق آمده و یکی را به عنوان هدیه عروسی به جمیل و چیچک می دهند و دیگری را به توفان می‌دهند تا برای خانه اش که خالی است خرید کند.

صبح، فیلیز به بانک رفته و پولها را به حساب واریز میکند آنها سهم بیمه و پول شهریه مدرسه بچه ها و وسایل خانه را حساب میکنند و بقیه را در بانک می گذارند فکری و ارسین از بازداشتگاه بیرون آمده و به خانه می روند آنها وقتی متوجه می شوند که بچه ها پول جایزه را گرفته اند عصبی می شوند فیلیز بی اهمیت به آنها کارت را دست رحمت داده تا برای خودش و بچه ها لباس بخرد فکری و ارسین نیز همراه آنها رفته و سپس بعد از خرید آنها، کارت را می دزدند.

رحمت و بچه ها به خانه برمیگردند فیلیز از اینکه آنها ولخرجی کرده و وسایل زیادی خریده اند عصبی می شود
کمی بعد،صدای بوق ماشین می آید آنها بیرون رفته و فکری را داخل کاسه تازه و مدل بالا می بینند و متوجه می شوند که او با کارت فیلیز خرید کرده است و همچنین به فیلیز می‌گوید که قسط ماشین را نیز باید پرداخت کند‌فیلیز از دست فکری سرسام میگیرد.

آنها وسایل خانه را که بخاطر آتش سوزی خالی شده بود ، خریداری کرده و چیده اند عمو زهنی نیز در خانه آنها میماند و به فکری میگوید تا زمانی که زن او را به خانه برنگرداند، از آنجا نمی رود.

شب، قبل خواب، فکری و ارسین مشغول نقشه کشیدن برای برداشتن بقیه پول از بانک هستند
نسلیهان با باریش تماس گرفته و در مورد مهمانی فردا که برای دکترها برگزار می شود، سوال میکند باریش میگوید که نمی‌تواند برای مهمانی بیاید و بهانه می آورد فیلیز از این قضیه عصبی شده و سپس از باریش میخواهد که به مهمانی بروند .

فردا دم خانه توفان می آید توفان که در حال عکس گرفتن از وسایل جدید خانه خود است، وقتی در را باز میکند با دیدن فردا عصبی می شود فردا به او میگوید که هیچ جایی برای ماندن ندارد و از او به اصرار کمک میخواهد توفان به ناچار کلید قهوه خانه را برای او می آرود تا به آنجا برود در این فاصله، فردا گوشی توفان را برداشته و نگاه میکند

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *