خلاصه داستان سریال حکایت ما قسمت ۱۹۷ + زیرنویس فارسی

فیلیز با عصبانیت داخل آمده و هنگام ترخیص چیچک، فردا را همراه خودش به خانه می آورد. چیچک و جمیل بابت این کار او تعجب میکنند. چیچک که انتظار داشت فیلیز با باریش به سفر برود، از برگشتن او جا میخورد. فیلیز با حرص میگوید که باریش به همراه نسلیهان به سفر کاری رفتند و سفر خودشان کنسل شده است.
وکیل تولای دم خانه توفان می رود. او برگه های طلاق را به توفان میدهد و می‌گوید که تولای قصد فروش خانه را دارد. توفان شوکه شده و از عصبانیت، برگه ها را پاره می کند. او بعد از رفتن وکیل، دم در نشسته و ماتش برده است.
کمی بعد فیلیز به همراه چیچک و فردا می رسد.‌ توفان از اینکه فردا به خانه فیلیز می آید تعجب می کند. او با ناراحتی و التماس از فیلیز میخواهد که با تولای صحبت کند و او را راضی کند، اما فیلیز که از دست باریش عصبی است حرصش را سر توفان خالی کرده و با داد و بیداد حق را به تولای می دهد و همه مردها را عیاش و خرابکار میداند. او سپس به خانه رفته و به مریض ها رسیدگی میکند‌. چیچک که نگران فیلیز است با او صحبت میکند و وقتی میفهمد که فیلیز تا چه حد از باریش ناراحت است و دیگر با او کاری ندارد، به رحمت زنگ می زند و از او میخواهد به آنجا بیاید.
فکری و ارسین که متوجه شده اند قرار است پولی از خیریه مدرسه فیکو و کیراز برای مناطق بی خانمان خرج شود، نقشه ای می‌کشند‌. آنها در مدرسه حسابی سنگ تمام گذاشته تا نظر مدیر را جلب کنند.
رحمت وقتی ناراحتی فیلیز را متوجه می شود، با بیمارستان تماس میگیرد و میفهمد که باریش واقعا برای سمینار پزشکی با دیگر همکارانش به سفر رفته است. با این هتل برای اینکه مطمئن شود، پنهانی به همراه دنیز به آن شهر می رود تا باریش را چک کند.
جمیل دم در، توفان را می‌بیند که ماتم زده و ساکت نشسته است. او توفان را به زور داخل می برد و سعی دارد او را هرطور شده به حرف بیاورد اما توفان ساکت است. کمی بعد توفان با التماس از جمیل میخواهد که هر طور شده او را به آلمان بفرستد. جمیل عصبی می شود و میگوید که قاچاق انسان کار خطرناکی است ، اما وقتی اصرار و قاطع بودن توفان را می‌بیند چاره ای نمی‌بیند و پیش صالح، دوست پلیس خود می رود و به گونه ای از او اطلاعات افراد قاچاقچی را میگیرد. او برای اینکه توفان پول ندارد نیز، بخاطر او مقداری از پولش که باریش و فیلیز به او و چیچک برای عروسی داده بودند را به توفان میدهد.
در هتل بعد از سمینار پزشکی، نسلیهان از باریش در مورد مشکل بین او و فیلیز سوال میکند. باریش از دخالت او عصبی شده و به نسلیهان میگوید که هرچه بین آنها در گذشته بوده تمام شده و از او میخواهد که دیگر حتی به شوخی از گذشته یاد نکند، مخصوصا پیش فیلیز که موجب ناراحتی می شود. به نسلیهان بر خورده و از آنجا می رود.
فکری و ارسین برای اینکه بتوانند از مدرسه بچه ها کلاهبرداری کنند، پیش فردی می روند تا کارت شناسایی جعلی به نام زهنی درست کند و فردی را به جای زهنی پیدا می‌کنند تا از طریق او پولها را بالا بکشند.
رحمت و دنیز به هتل می رسند. نسلیهان بعد از بحث با باریش به رستوران رفته و مست شده است. باریش وقتی میبیند حال او خوب نیست به او کمک می‌کند تا او را به اتاقش ببرد. دنیز این صحنه را میبیند که آنها سوار آسانسور می شوند. برای همین سعی میکند رحمت متوجه قضیه نشود.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *