خلاصه داستان سریال دستم را رها نکن قسمت ۱۴۵ + زیرنویس و دوبله

عظمی به اتاقش رفته و فریده خانم نیز همراه او می آید. عظمی به فریده خانم میگوید که علت جلوگیری از ورودش به شرکت به دستور جنک را نمی فهمد،و خودش نیز برای استعفا آمده بوده است. فریده خانم میگوید لازم نیست جایی برود و باید در شرکت بماند. او توضیح میدهد سومرو به او گفته است که عظمی تقصیری ندارد و خودش همه چیز را گردن گرفته است. عظمی شوکه می شود و انتظار این کار از سومرو را نداشته است.
سومرو داخل خانه قدیمی می رود. او دری کشویی را باز کرده و عکس خودش و جانسو که نوزاد است و در آغوش گرفته را می بیند. او یاد گذشته می افتد که در خانه چیزی برای خوردن و هیزمی برای گرم کردن نداشت و جانسو مدام گریه میکرد. سومرو با درماندگی جانسو را بغل کرده و پابرهنه دم خانه مادر برهان رفته بود و اژ او عاجزانه کمک میخواست تا بچه را سیر کند. مادر برهان بخاطر اینکه سومرو پسرش را به زندان انداخته بود، او را در خانه راه نداده و چند سکه بخاطر جانسو جلوی پای او پرت کرده بود تا بتواند شکم او را سیر کند. سومرو از همان روز تصمیم گرفته بود که دیگر اجازه ندهد کسی او را له کند و خودش تصمیم گیرنده زندگی اش باشد. سومرو بعد از یادآوری خاطرات، با ناراحتی بیرون آمده و از داخل ماشین ، بطری بنزین در آورده و روی خانه می ریزد و آنجا را به آتش می کشد تا تمامی خاطراتش پاک شوند. او با خودش می‌گوید :«نمیزارم با خوبی هات منو له کنی فریده چلن. سومرو تا وقتی که نخواد نمی‌بازه.»
فریده خانم به عنوان محترم‌ترین زن شاغل سال شناخته می شود و قرار است برای او مراسم تجلیلی برگزار شود.در شرکت همه از شنیدن این خبر خوشحال می شوند. جنک به اتاقش می رود و قدیر پیش او می آید تا در مورد رابطه خودش و ملیس به او بگوید. همان لحظه منشی نامه ای به جنک می دهد که برای او فرستاده شده بود. نامه از طرف قاتل است که در آن نوشته که میداند به پاریس مراجعه کرده اند،و از جنک میخواهد شب سر قرار با او در خارج از شهر برود. جنک که فکرش مشغول شده از قدیر میخواهد بعدا با او صحبت کند. قدیر به او مشکوک شده و بیرون می رود. جنک به کسی در مورد نامه و قرار چیزی نمی‌گوید.
شب در خانه، همگی جمع شده و بابت فریده خانم خوشحال هستند. کمی بعد، عمران دم در آمده و فریده خانم او را می‌بیند. او به فریده خانم میگوید که به جای بلقیس برای کار آمده است . فریده خانم از اینکه سراب به او چیزی نگفته است متعجب و ناراحت می شود.
آزرا بعد از اتمام کار به سمت خانه می رود. بلقیس با او تماس گرفته و خبر میدهد که داروهای مرت تمام شده است. آزرا مسیر را عوض کرده تا ابتدا به خانه برود و برای مرت دارو بیاورد.
جنک راس ساعت مقرر به آدرسی که قاتل نوشته شده بود می رود، او خیلی منتظر میماند اما خبری از کسی نیست. کمی بعد مشکوک شده و با آزرا تماس میگیرد. آزرا میگوید که به خانه آمده تا دارو بردارد. جنک از دست او عصبانی شده و از او میخواهد هرچه سریع تر خانه را ترک کند زیرا آنجا خطرناک است. همان لحظه برق های خانه قطع می شود. آزرا می ترسد. او میخواهد بیرون برود اما متوجه حضور کسی در خانه می شود. جنک استرس گرفته و از آزرا میخواهد هر طور شده بیرون بیاید. او خودش نیز سوار ماشین می شود تا به سمت خانه آزرا برود. همان لحظه آزرا پای تلفن جیغ میکشد.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *