خلاصه داستان سریال دستم را رها نکن قسمت ۱۷۳ + زیرنویس و دوبله

عظمی کمی بعد به خانه سومرو می رود. سومرو به او میگوید که جانسو به خانه آمده و تب و لرز دارد و حال مساعدی ندارد. جانسو در حال استراحت است و آنها به بالکن می روند. سومرو بخاطر وضعیت جانسو ناراحت است و عظمی به او دلداری میدهد که جانسو در چنین حالتی به مادرش پناه آورده پس او را دوست دارد.
شب، ملیس حاضر شده تا به جلسه معارفه باریستا برود. آردا به اتاق او می آید. ملیس از اینکه آردا بخاطر خوب شدن او تلاش میکند، تشکر کرده و او را بغل میکند. آردا از اینکه حال ملیس بهتر است خوشحال می شود.

جنک و آزرا به جلسه معارفه می روند. آزرا سراغ تونا، دوستش می رود تا او را به جنک معرفی کند. جنک که فکر می‌کرده تونا دختر باشد، از دیدن او متعجب می شود. تونا پسری خیلی شوخ است و با آزرا صمیمی و راحت صحبت میکند. جنک از این وضعیت کمی معذب است.

در خانه، زرین خانم با حرص به سراب میگوید که صاحب جدید خانه گفته است که زرین می‌تواند تا زمانی که میخواهد در آن خانه زندگی کند. او با عصبانیت به کسی که خانه را خریده توهین میکند و این کار او را زشت میداند. سراب از دست مادر سنگدل خود عصبی می شود و اخلاق بد او که همیشه دیگران را مقصر و بد ذات میداند سرزنش میکند.

ملیس و دوستش در کافه، جنک و آزرا را می بینند. آنها جلو رفته و به اصرار گیزم، ملیس و گیزم با تونا عکس میگیرند. ملیس عکس را در صفحه مجازی خودش میگذارد.
برهان در کافه پیش هولیا رفته و به او خبر میدهد که فردا قرار است از ترکیه برود. هولیا میگوید که هنوز پول را حاضر نکرده و دو سه روز زمان میخواهد اما برهان میگویدکه نمی‌تواند بیشتر صبر کند. هولیا که متعجب شده است، میگوید که فردا به او چک خواهد داد. برهان قبول کرده و می رود.

در خانه سومرو، عظمی به او در مورد وصیت نامه فریده خانم میگوید و عکس آن را به سومرو نشان میدهد. سومرو متوجه می شود که میراث تنها در صورت ازدواج آزرا و جنک به آنها می رسد و مطمئن می شود که آزرا در این مدت نقش بازی می‌کرده و با نقشه با جنک ازدواج میکند تا به ارث برسد. چشمان سومرو برق میزند. عظمی از او میخواهد که در مورد این وصیت نامه به کسی چیزی نگوید. سومرو طبق معمول به دروغ قبول میکند.

در خانه سراب پیش فریده خانم می رود. او بابت کاری که فریده خانم کرده تشکر میکند و دلیل این محبت او نسبت به خودش و مادرش را نمی‌فهمد. فریده خانم که آدم کینه ای نیست سراب را مثل دختر خودش میداند و میگوید که دلش نمی‌خواسته خانه به دست غریبه بیفتد. سراب پیش او شرمنده است، اما فریده خانم میگوید که میداند سراب نیز از این قضیه با خبر نبوده است.

قدیر وقتی عکس ملیس را می بیند، عصبی می شود و خودش را به کافه پیش آنها می رساند. ملیس از دیدن او عصبی شده و از او میخواهد که برود. او با قدیر دعوا میکند و او را مجبور به ترک آنجا می کند. قدیر که خیلی عصبی است به ناچار برمیگردد.

جنک از صمیمیت و ابراز محبت تونا به آزرا عصبی می شود. او از آزرا میخواهد که زودتر بروند. آنها بیرون آمده و آزرا متوجه می شود که جنک به او حسادت کرده و غیرتی شده است. او از این قضیه خوشش می آید.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *