خلاصه داستان سریال دستم را رها نکن قسمت ۱۷۶ + زیرنویس و دوبله

آزرا تمام داستان آشنایی خودش و فریده خانم را برای جنک تعریف میکند جنک از او میپرسد که فریده چلن را می‌شناخته یا نه آزرا میگوید که تا قبل این فریده چلن را نمی‌شناخته است جنک این حرف را باور نمی‌کند و همچنین باور کردن کل داستان آزرا برایش سخت است او برگه وصیت نامه فریده خانم را به آزرا نشان میدهد آزرا میگوید که از چنین موضوعی خبر نداشته و قرار نبوده چیزی برای او به میراث بماند جنک این حرف آزرا را نیز باور نمی‌کندآزرا از اینکه جنک به او اعتماد ندارد و در داستان او شک کرده است به شدت ناراحت می شود او به جنک میگوید که ازدواج بر پایه بی اعتمادی درست نیست و به همین علت باید راهشان را جدا کنند او با گریه بلند شده و با جنک خداحافظی می‌کند و می رود جنک که بهت زده است هیچ واکنشی ندارد و جلوی آزرا را نمیگیرد
زرین خانم با سراب بخاطر پنهان کردن مسأله خانه دعوا میکند و همچنان از دست او طلبکار استسراب که دیگر از دست مادرش حسابی کلافه شده ، او را زنی بی لیاقت میداند
عظمی به اتاق فریده خانم در شرکت می رود فریده خانم از او میخواهد که لیست مهمانان برای مراسم افطاری شرکت را به او بدهد او همچنین در مورد ازدواج عظمی و سومرو سوال میکند عظمی میگوید که فعلا تاریخی مشخص نکرده اند اما به زودی معلوم می شود‌
آزرا پیاده در حال راه رفتن کنار دریاست و به حرفهای خودش و جنک فکر میکند و اشک می ریزد جنک نیز در ماشین با فکری آشفته، به حرفهای آزرا فکر میکند
در خانه برهان، جانسو به خواهش های برهان اهمیتی نداده و با عصبانیت میگوید که در حق آزرا ظلم نمیکند و حقیقت را برملا خواهد کرد او به سمت در می رود تا از خانه خارج شود اما متوجه می شود که در قفل است او با نگرانی از برهان میخواهد که در را باز کند اما برهان با نگاهی شیطانی به او خیره می شود
آزرا به رستوران می رود و با گریه، ماجرا را برای اوستا فرهاد و مینه تعریف میکند و میگوید که همه چیز بینشان تمام شده است اوستا فرهاد او را دلداری داده و میگوید که درست می شود
برهان در خانه جلوی جانسو را گرفته و فلش را از او میخواهد جانسو میخواهد با پلیس تماس بگیرد، اما برهان گوشی او را میگیرد و می شکند و جانسو را روی زمین پرت می کند جانسو به ناچار فلش را به برهان می‌دهد، اما به او میگوید که فایل کپی در کامپیوتر آزرا است و دیر یا زود او خودش متوجه ماجرا می شود برهان با شنیدن این حرف به شدت عصبی می شود و جانسو را داخل اتاق زندانی می کند او بیرون آمده و با آزرا تماس میگیرد و به او میگوید که حال جانسو خوب نیست، و از آزرا میخواهد پیشش بیاید آزرا که از ماجرا بی اطلاع است، قبول میکند
دم در هنگام رفتن او از رستوران، سومرو به او کنایه‌ای می زند و آزرا میفهمد که بی اعتمادی جنک بخاطر صحبت کردن سومرو و دروغگویی هایش بوده است او به شدت عصبانی شده و با سومرو بحث میکند و سپس می رود

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *