خلاصه داستان سریال دستم را رها نکن قسمت ۱۷۸ + زیرنویس و دوبله

زرین خانم به پذیرایی می آید و منتظر واکنش دیگران نسبت به کار خود است. جنک با دیدن او با عصبانیت بلند شده و بیرون می رود. زرین خانم مقابل فریده خانم می آید و اعتراف میکند که از روی حسادت به محبوبیت فریده خانم این کار را کرده و حالا پشیمان است. او میخواهد با خود فریده خانم تنها صحبت کند و میگوید که جوان ها عقل ندارند. فریده خانم از عصبانیت ترجیح میدهد سکوت کند و بی هیچ حرفی، از اتاق می رود. زرین خانم پیش سراب مظلوم نمایی میکند و سعی دارد با منت مادری کردن برای او، او را سمت خودش بکشاند، اما سراب آب پاکی را روی دستش ریخته و او را در حد مادر واقعی نمی‌داند و او را تحقیر میکند.

زرین خانم پیش جنک می رود و با او صحبت میکند.‌او سعی دارد جنک را متقاعد کند که اورا ببخشد اما جنک او را از همان ابتدای ازدواج پدر و مادرش که پشت آنها را خالی کرده بود مقصر میداند و به هیچ‌وجه در مورد کاری که با فریده خانم کرد او را نمی‌بخشد. زرین خانم وسایلش را جمع کرده و به همراه عمران برای همیشه از خانه فریده خانم می رود.

در خانه برهان، آزرا به هوش می آید. جانسو با خجالت و پریشانی به او میگوید که همه چیز زیر سر برهان بوده و او قاتل کمال است. آزرا به شدت شوکه می شود. جانسو میگوید که او بی تقصیر است و خودش تازه موضوع را فهمیده. برهان به اتاق می آید و آزرا شروع به داد و بیداد میکند. برهان به او توضیح میدهد که بخاطر خصومتی که با سومرو داشت، رستوران را منفجر کرد و قصد کشتن کمال را نداشته. آزرا با این حال دادو بیداد کرده و او را مقصر بدبختی های خودش میداند. برهان عصبی شده و از جانسو میخواهد که آزرا را ساکت کند.

در رستوران، سومرو با نگرانی با جانسو تماس میگیرد اما گوشی او خاموش است. او متوجه می شود که جانسو به دانشگاه نیز نرفته است و گوشی برهان نیز خاموش است.هولیا سعی دارد او را آرام کند. او یادش می آید که در برگه انتقال سهام برهان آدرس او نوشته شده است. او آدرس را به سومرو می دهد.

جنک دم خانه آزرا می رود اما کسی در را باز نمیکند. او تصور میکند که آزرا به عمد در را باز میکند و خانه است. همان لحظه از طرف جواهر فروشی با جنک تماس می‌گیرند و خبر میدهند که کسی که حلقه آزرا را فروخته پیدا کرده اند. جنک سریع پیش آنها می رود و با دعوا و‌ تهدید ، از آن مرد آدرس کسی که حلقه را از او خریده میخواهد. آن مرد جنک را دم خانه برهان می برد. جنک پیاده شده و در می زند. برهان با شنیدن صدای جنک فوری اسلحه در آورده و آزرا را تهدید میکند تا صدایش در نیاید. او آزرا را پشت پنجره می برد و منتظر رفتن جنک است. جنک مدام در می زند اما میبیند که خبری نیست. آزرا با نگرانی و امید منتظر واکنشی از جنک است، اما جنک برمیگردد و سوار ماشین می شود.

بعد از رفتن جنک برهان آزرا را به اتاق می آورد. جانسو که موفق شده دستهای خود را باز کند، با مجسمه به سر برهان زده و سریع از اتاق فرار می کند.
او قفل در را باز میکند و میخواهد از خانه فرار کند که برهان سر می رسد. جانسو از ترس برهان با عجله به خیابان می‌دود و جنک را صدا می زند تا کمکشان کند.‌همان لحظه ماشینی محکم به جانسو زده و او را پرت میکند.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *