خلاصه داستان سریال عشق تجملاتی قسمت ۱۰۷ + زیرنویس و دوبله

غنچه به بهانه ای کرم را به طبقه پایین می فرستد. عایشه نیز دم آسانسور منتظر ایستاده است. هنگامی که کرم می آید، عایشه و کرم داخل آسانسور می روند. ولکان آسانسور را از کار می اندازد. عایشه که از محیط بسته می ترسد، مثل سری قبل حالش بد می شود. او به کرم اعتراف میکند که اول قرار بود نقش بازی کند ولی حالا واقعا حالش بد است. او از کرم میخواهد مانند دفعه قبل برای او قصه بگوید تا حواسش پرت شود. کرم برای او قصه میگوید و عایشه صورتش را به کرم نزدیک میکند.
جیدا خودش را فوری به تاسیسات رسانده و از آنها میخواهد که آسانسور را راه بیندازند. قبل از اینکه کرم و عایشه بتوانند یکدیگر را ببوسند آسانسور حرکت میکند و آنها به خودشان می آیند. عایشه از اینکه باز هم به خواسته اش نرسید ناراحت و کلافه می شود. او از ولکان میخواهد که نقشه دیگری بریزند، اما ولکان میگوید که بخاطر آسانسور کرم از او ناراحت شده و با او قهر است.
در خانه ملاحت خانم، رضا لباسهای پرنس را پوشیده و نظمیه با لباس سفید برفی دراز کشیده تا پرنس او را ببوسد و او به هوش بیاید. رضا که از این کار خوشش نمی آید با زور و اکراه این کار را میکند و فیلم خوب نمی شود.
در کوچه، ارکوت پسرهای لات محله را میبیند که همگی گرسنه هستند. او به آنها میگوید که همراهش به خانه بیایند تا غذا بخورند. آنها همراه ارکوت می روند و زمانی که ارکوت در را باز میکند، آنها با دیدن رضا در لباسهای پرنس و در حال اجرای نمایش، زیر خنده می زنند. رضا عصبانی شده و آنها را بیرون میکند. او دیگر نمایش را ادامه نمی‌دهد. بوسه از اینکه تکلیفش را انجام نداده ناراحت است.
صبح روز بعد بوسه به عایشه زنگ زده و از او میخواهد به خانه بیاید.‌بوسه لج کرده و بخاطر انجام ندادن تکلیفش به مدرسه نمی رود. عایشه وقتی به آنجا می رود، فکری به ذهنش رسیده و از بوسه میخواهد که با کرم تماس بگیرد و از او بخواهد نمایش را همراه عایشه انجام دهد. کرم با تصور اینکه عایشه به بوسه این کار را یاد داده با کلافگی قبول میکند به آنجا برود و نقش بازی کند.
او و عایشه لباس عوض کرده و شروع به اجرای نمایش میکنند. هنگام اجرای نمایش، کرم عایشه را می بوسد. آنها برای لحظاتی هر دو متاثر می شوند. وقتی کرم میخواهد برود، عایشه با لبخندی کنار او رفته و از او میخواهد که دوست داشتنش را در قلبش حس کند، اما کرم دوباره با او به سردی برخورد کرده و میگوید که این جدا شدن به نفع هر دویشان است و از عایشه نیز میخواهد که قبول کند. او همچنین به عایشه خبر میدهد که شب قرار است با جیدا نامزد کند.سپس بی توجه به عایشه می رود. عایشه با ناراحتی و نا امیدی به رفتن او نگاه میکند.
در خانه یلدا خانم مشغول تدارکات است.وقتی محسن می آید، یلدا خانم با هیجان به او خبر میدهد که شب خانواده جیدا برای خواستگاری می آیند. محسن که از پدر حیدا اصلا خوشش نمی آید، حوصله آنها را ندارد و همچنین از اینکه قرار است خواستگاری خانه آنها باشد و خانواده جیدا به رسم و رسوم اهمیت نمیدهند عصبی می شود، اما یلدا خانم همه چیز را توجیه کرده و ایراد نمیبیند.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *