خلاصه داستان سریال هرجایی قسمت 45 + زیرنویس و دوبله

سلام همراهان عزیز استارا خبر. در این بخش خلاصه داستان سریال هرجایی قسمت 45 را آماده کردیم.

امیدواریم از مطالعه آن لذت ببرید.

 

سریال هرجایی

سریال هرجایی قسمت 45

آزاد یک شب گونول را در گاراژ زندانی کرده است.

صبح برایش غذا می آورد اما گونول از خوردن امتناع می کند.

آزاد دوباره با خشم از گونول می پرسد: خوب فکر کن ببین شوهرت ریان را کجا می تواند برده باشد؟

گونول اظهار بی اطلاعی می کند و می گوید: فقط این را می دانم که همیشه دنبال ریان بوده و هست.

آزاد می گوید: من پیش تو کم آوردم.

بی گناه به نظر می رسی ولی شیطان درونت دیده می شود!

گونول فریاد می زند: از کجا می دانی من چه ها کشیده ام وقتی به خواستگاری ریان رفتم؟

همه ی رویاهایم بر سرم خراب شد.

آنقدر میران را دوست دارم که هرکاری بگوید انجام می دهم.

آزاد با پوزخندی می گوید: معلوم است میران هم تو را خیلی دوست دارد!

گونول نگاه سرزنش آمیزی به او می کند و می گوید: همانطور که ریان تو را دوست دارد!

هاندان اشک می ریزد و به جهان می گوید: اگر قرار است خونی ریخته شود خون آنهایی خواهد بود که این بلاها را سر پسرم آوردند.

جهان می گوید: از همه ی آنهایی که باعث ناراحتی ما شده اند حساب پس خواهم گرفت فقط به من اعتماد کن.

زهرا که حرف های هازار درمورد دلشاه به عزیزه اصلان بی را شنیده است، ناراحت است.

هازار دست های او را می گیرد و می گوید: من عاشق دلشاه بودم ولی تو را هم دوست داشتم.

تو برای من بهار را به ارمغان آوردی، بچه های من را با عشق و محبت بار آوردی…

و نگاهش غمگین می شود و می گوید: حالا آن عوضی دخترمان را وسط عروسی با آزاد دزدیده است.

از یک طرف هم پدر و جهان… نمی دانم دیگر چه کنم.

زهرا می گوید: اگر ریان به اینجا برگردد نمی دانم دیگر چطور او را نگه خواهیم داشت.

در هتل، ریان از خواب بیدار می شود و میران را خوابیده در کنار خود می بیند.

با عشق نگاهش می کند و در دل می گوید: هیچ کس را مثل تو دوست نداشتم و از هیچ کس هم به اندازه تو متنفر نشدم.

یاد حرف های گونول می افتد که گفته بود اگر بمانی هم خوابه ی شوهر من خواهی شد!

بلند می شود و میران را می بوسد و با او وداع می کند.

گونول که همچنان گرفتار دست آزاد است می گوید: من قصد ندارم ریان یا مادرش را ناراحت کنم ولی این انتقام همه چیز را نابود کرد.

توام مثل من در آتش عشق سوختی.

تو می خواهی ریان، و من می خواهم میران برگرده.

سپس گوشی را از آزاد گرفته و به مادرش زنگ می زند و گریه کنان می گوید: اگر ریان برنگردد آزادمن را رها نمی کند.

من را نجات دهید و با جیغ و داد گوشی را قطع می کند.

آزاد از بازیگری او شگفت زده می شود.

از آن طرف سلطان جیغ زنان از عزیزه می خواهد دخترش را نجات دهد.

میران چشم باز می کند و ریان را کنار خود نمی بیند.

با عجله از هتل خارج می شود.

پیرمردی به میران می گوید دختر سرگردانی را دیده که وارد کوچه شده است.

ریان که هیچ کجا را نمی شناسد در کوچه ها می دود تا از میران دور شود و بتواند به خانه شان مییدیات برگردد.

یاد حرف های میران می افتد که گفته بود هرکجا بروی دنبالت خواهم آمد.

گریه اش می گیرد و پاهایش سست می شود.

در همین حال میران پیدایش می کند و از دور اسمش را صدا می زند.

ریان با سرعت می دود تا خودش را از او پنهان کند ولی میران به او می رسد.

ریاان می گوید: به خاطر خدا ولم کن بروم. تو همه چیز را نابود کردی. اگر ذره ای انسانیت در وجودت است من را رها کن و به خانه ات پیش زنت برگرد.

میران می گوید: آن ازدواج فقط روی کاغذ است نه چیز دیگر.

اگر گوش بدهی همه چیز را برایت توضیح می دهم.

ریان با درماندگی می گوید: عقد تو و گونول نیست که بین ما فاصله انداخته بلکه بدی هایی است که در حق من و خانواده ام کرده ای. با آن دروغ هایت چطور به تو اعتماد کنم.

هردو اشک می ریزند.

میران می گوید: ظالم تر از من نباش. یک شانس دیگر به من بده… یک روز به من فرصت بده. اگر بعد از یک روز من را نخواستی دیگر من را نخواهی دید. برای همیشه خواهم رفت.

ریان می ایستد و درمانده و پریشان به حرف های میران که تمام ذهنش را پر کرده فکر می کند.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال ترکی تردید (هرجایی)  قسمت 45 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال هرجایی (تردید) قسمت 46 مراجعه فرمایید .

 

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید .

 

 

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

 

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم .

 

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *