خلاصه داستان سریال هرجایی قسمت 57 + زیرنویس و دوبله
سلام همراهان عزیز استارا خبر. در این بخش خلاصه داستان سریال هرجایی قسمت 57 را آماده کردیم.
امیدواریم از مطالعه آن لذت ببرید.
بعد از رفتن میران و ریان به خانه ی جدیدشان، عزیزه رو به گونول می گوید: «با این بازی های کوچکی که درمورد لباس یا هرچیز دیگری راه می اندازی فکر نکنم بتوانی ریان را در قلب میران بکشی! »
الیف که تازه متوجه شده این همه بدجنسی کار گونول بوده می گوید: «باور نمی کنم که انقدر آدم ضعیفی باشی. »
گونول فریاد می زند: «به من نگاه کن! من عاشق میران بودم و حالا دارم شام عروسی او را می خورم. »
الیف می گوید: «مثل بچه ای که اسباب بازی اش را دزدیده باشن رفتار نکن! ریان چیزی از تو ندزدیده. تو هیچ وقت با میران خوشبخت نبودی. »
گونول از حرف او به هم می ریزد و سلطان رو به الیف می گوید: «حیف زحمت هایی که برایت کشیدم. »
گونول به اتاقش برمی گردد و از این که شهریار کارش را خوب انجام داده بود و باعث به هم خوردن شام عروسی شده بود به او پول می دهد. سلطان با دیدن این صحنه از شخصیت دخترش در حیرت می شود و یادش می افتد که او نوه ی عزیزه است.
در خانه شاداغلوها هم وضعیت بهتری حاکی نیست.
جهان که قصد آزار برادرش را دارد به هازار می گوید: «دخترت با دشمن ازدواج کرده و نمی توانی این را هضم کنی آن وقت می خواهی حرصت را سر من خالی کنی. »
هاندان هم در ادامه حرف شوهرش می گوید: «به خاطر دختر شما آزاد فراری شده و خانواده از هم پاشیده. »
جهان دوباره می گوید: «من مرگ ریان را نمی خواهم ولی وقتی مسئله فرزند آدم وسط باشد هیچکس و هیچ چیز برای من مهم نخواهد بود. »
هازار فریاد می زند: «نکند گلوله باران کردن ماشین میران کار تو بوده؟ اگر این کار را کرده باشی دختر من را به دردسر انداخته ای و خانواده ی ما را وارد جنگ خواهی کرد. امیدوارم کار تو نبوده باشد… »
نصوخ نگاه سرزنش آمیزی به جهان می اندازد.
جهان داد می زند: «من هرگز مشکل به این بزرگی برای خانواده ام درست نمی کنم. کار من نبوده. »
علی، دوست هازار به او زنگ می زند و از او می خواهد در مورد گلوله باران شدن ماشین میران جستجو کند.
در عمارت اصلان بی، عزیزه وارد اتاق گونول می شود و می گوید: «با این کارهای بچه گانه هم میران را از دست می دهی و هم برادرت را. »
گونول می گوید: «من خودم راهی پیدا خواهم کرد. می دانم تو من را دست کم می گیری ولی اشتباه می کنی. »
عزیزه می گوید: «قبل از انجام هرکار به عاقبت آن فکر کن! » و می رود.
میران در راه خانه شان به ریا دلداری می دهد و از او می خواهد اخم نکند چون دیگر به کسی اجازه ناراحت کردنش را نخواهد داد اما ریان که روز سخت و طاقت فرسایی را گذرانده به زور لبخندی تحویل میران می دهد.
بالاخره به خانه می رسند و ساختمان سفید و زیبایی که قرار است خانه آروزها و رویاهایشان باشد جلوی رویشان می بینند.
میران کلید را دست ریان می دهد و از او می خواهد در را باز کند.
ریان با نگرانی وارد خانه می شود و میران به او اطمینان می دهد که به زودی همه مشکلات را پشت سر خواهند گذاشت.
آنها جلوی پنجره می ایستند و میران دوباره می گوید: «داستانمان را در اینجا دوباره از اول خواهیم نوشت. »
ناگهان خانه به گلوله بسته می شود!
میران خودش را روی ریان می اندازد و از او محافظت می کند.
بعد از چند لحظه صدای گلوله قطع می شود و ریان که تحمل این اتفاق برایش سخت است بیهوش می شود.
و میران برای لحظه ای فکر می کند که به او گلوله خورده است اما بالاخره ریان به هوش می آید و افراد عزیزه آن دو را به عمارت برمی گردانند.
عزیزه روی ایوان ایستاده و لبخند موذیانه ای به لب دارد.
در دل خطاب به میران می گوید: «تو عشقت را گذاشتی جلوی من و آن را داخل انتقامم کردم. به تو هشدار داده بودم که بین احساس و عقلت گیر نکن. من هم ریان را بین عشق تو و خانواده اش قرار دادم. تمام عمرم را به خاطر این انتقام زندگی کردم و به خاطر عشق تو که از آن نمی گذرم. دادم ماشینت را گلوله باران کردند. ریان را مجبور به ازدواج با تو کردم. حالا هم خانه ات را گلوله باران کردم و مجبور شدی دوباره به اینجا برگردی. اگر بخواهی با من در بیفتی این بلاها هم سرت خواهد آمد. جهنمتان تازه شروع شده! »
امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال ترکی تردید (هرجایی) قسمت 57 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال هرجایی (تردید) قسمت 58 مراجعه فرمایید .
برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید .
برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید
نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم .