خلاصه داستان سریال کلاغ قسمت ۳۶ + زیرنویس و دوبله

YA2CLus–ls
فسون و علی دیداری دارند. علی فسون را علیه کوزگون تحریک میکند و میگوید که کشته شدن کسیک بخاطر کوزگون بوده. او نقشه ای دارد تا بوسیله فسون، کوزگون را در شرایط سختی قرار دهد.
قمری بوسیله یکی از دوستانش، اطلاعات دستگاه تنفسی را بدست می‌آورد. مشخص می‌شود که شرف بخاطر قطع شدن راه تنفسی کشته شده نه بخاطر تیری که کوزگون به او زده بود. در آن روز هم فقط یک نفر وارد اتاق شرف شده و آن کسی نیست جز بورا. قمری خبری با عنوان « چه کسی شرف داغستانی را کشته؟» می‌نویسد. او تمام شواهد و مدارکی که جمع کرده را پرینت می‌گیرد و به شرمین تحویل می‌دهد. شرمین که قصد داشته قتل برادرش به دست کوزگون را ثابت کند، با دیدن نتایج شکه می‌شود. او با عصبانیت سراغ بورا می‌رود و میگوید : « میون قاتل ها زندگی میکنم. ولی از تو انتظار نداشتم. تو هم پدرتو و برادر منو کشتی» بورا شرمین را دلداری می‌دهد و می‌گوید که حال شرف خوب نبوده و ممکن بود تا ابد مانند یک گیاه زندگی کند. او همچنان کوزگون را مسبب این اتفاق می‌داند و می‌گوید که نقشه ای دارد تا کوزگون را نابود کند.
.
قمری برای دیدن کوزگون به انبار می‌رود. او تمام اتفاقات از جمله، خریداری دفتر خبرنگاری توسط شرمین، و تحقیقات اش بر علت مرگ شرف را توضیح می‌دهد. او برگه ای که نشان می‌دهد بورا شرف را کشته به کوزگون می‌دهد و می‌گوید: « شرمین میخواست خبری پخش کنم که نشون بده قاتل شرف تویی. اما وقتی خلافش رو ثابت کردم از پخش خبر منصرف شد» کوزگون از اینکه خواهرش اینگونه هوایش را داشته احساساتی می‌شود و او را در آغوش می‌گیرد.
.
دیلا به خیاطی درویش می‌رود. درویش بخاطر کسب مجوز از بهرام به او تبریک می‌گوید و در حال دوختن کت شلوار برای دیلاست. با آمدن کوزگون، درویش می‌گوید که باید همگی به صرف ناهار بروند. پشت میز ناهار درویش می‌گوید: « شما از این به بعد زن و شوهرین، اگه یکی تون اشتباهی کنه، دامن اون یکی رو میگیره. حتی اون اشتباه ممکنه خانواده تونو نابود کنه. اگه ازدواج تون واقعی بشه به نفع شماست. یعنی اگه یکیتون هم پشت میز بهرام آدی وار بشینه اون یکی در امنیته. اگه یه تیراندازی پیش بیاد، شما سپر جون کی میشین؟ اون میشه نقطه ضعف شما. من میخوام ازتون محافظت کنم.» دیلا از این حمایت درویش تعجب می‌کند.
.
آن شب، کوزگون و شرمین در آشپزخانه باهم روبرو می‌شوند و کوزگون اعلام می‌کند که از علت مرگ شرف باخبراست.. شرمین می‌گوید: «تو تقصیری نداشتی، شوهرم به من خیانت کرد و تو با زندان تنبیه ش کردی. یجورایی تورو درک می‌کنم. توهم مثل من قربانی شدی. ازدواجت درست مثل ازدواج من، یه نمایشه که فقط خودمون ضرر میکنیم» کوزگون می‌گوید که همچین چیزی نیست و ازدواج اش واقعیت دارد.
در اتاق، دیلا به کوزگون نزدیک می‌شود و می‌گوید: « چرا لباستو پیش من عوض نمیکنی؟ خجالت میکشی؟» کوزگون او را مسخره می‌کند که در نوشیدن زیاده روی کرده. دیلا نزدیکتر می‌شود و ادامه می‌دهد : « ما میتونستیم یجور دیگه باهم باشیم، اما تو منو کشتی. حالا نوبت منه. قراره اتفاق خیلی بدی برات بیوفته، تو عاشقم میشی و من قلبت رو میشکونم» دیلا لباس کوزگون را باز می‌کند و به قلب کوزگون که رویش «دیلا» حک شده اشاره می‌کند.
.
صبح روز بعد، وقت اجرای نقشه بورا است. او با شرمین هماهنگ کرده تا میز صبحانه را در حیاط بچینند. او به افرادش دستور می‌دهد که به ویلا حمله کنند و تمام افراد را بجز دیلا بکشند. او تأکید می‌کند که اگر برای دیلا اتفاقی بیفتد همه شان را خواهد کشت. ناز و دافنه در اتاق دیلا را میکوبند تا برای صبحانه بیدار شوند. دیلا پس از جمع کردن اتاق در را باز می‌کند و دافنه کوزگون را بغل میکند. آنها رابطه خوبی باهم دارند و دیلا به کوزگون حسادت می‌کند. سر میز صبحانه همگی نشسته اند که علی می‌گوید پرستار جدیدی برای دخترش دافنه استخدام کرده است. ناگهان فسون به عنوان پرستار سر میز می‌آید. کوزگون بلند می‌شود تا با او صحبت کند. فسون می‌گوید : « من اومدم اینجا تا کارکنم و پول در بیارم.» شرمین قمری را خبر کرده تا به بهانه گرفتن مدارک او را به ویلا بکشاند. وقتی همگی در حیاط هستند، شرمین دخترش ناز را به خانه می‌برد. افراد بورا سر می‌رسند و به طرف میز تیراندازی می‌کنند. کوزگون قمری را پشت صندلی می‌برد و سرشان را پایین می‌گیرند. علی دافنه را بغل می‌کند اما صدا تیر می‌خورد. دیلا که شوکه شده در یکجا میخکوب شده و به خانواده اش نگاه می‌کند. او به یاد حرفهای درویش میافتد و می‌بیند که کسی به سمت کوزگون نشانه گرفته است. او سپر کوزگون می‌شود و تیر به طرف قلبش می‌خورد..

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *