خلاصه داستان سریال عشق تجملاتی قسمت ۱۱۴ + قسمت آخر

شب در خانه، غنچه پیش عایشه آمده و از او در مورد صحبتش با کرم سوال میکند. عایشه میگوید که هنوز موفق به صحبت با کرم نشده و امشب هم نتوانست موضوع را به او بگوید. غنچه از دست عایشه کلافه می شود.

صبح، عایشه میخواهد بیرون برود اما ملاحت خانم اصرار دارد تا بدون خوردن صبحانه نرود، زیرا او حامله است. او به اصرار عایشه را نشانده و با او در مورد مادر بودن و دوران حاملگی صحبت میکند و از گذشته خود درد و دل میکند. عایشه میگوید که عجله دارد و باید پیش غنچه برود.

رضا به آرایشگاه رفته است. او متوجه می شود که در آنجا در حال غیبت در مورد عایشه و حامله بودن او هستند. رضا دوباره عصبی شده و شروع به کتک کاری میکند. ارکوت به آنجا آمده و سریع رضا را جدا می‌کند. رضا از اینکه وضعیت عایشه درست نشده و پشت سر آنها حرف می زنند دیگر به ستوه آمده و چون نمی‌تواند جلوی خودش را بگیرد، به کلانتری می رود و از کمیسر میخواهد که هرطور شده او را بازداشت کند و تا زمان ازدواج عایشه و کرم در آنجا بماند تا به کسی آسیب نرساند زیرا نمی‌تواند عصبانیت خودش را کنترل کند.

ارکوت به خانه رفته و موضوع را به ملاحت خانم و نظمیه میگوید. بوسه از شنیدن اینکه پدرش بخاطر عایشه به زندان رفته ناراحت می شود و پنهانی با او تماس میگیرد و از عایشه گله میکند. عایشه که دیگر تحملش تمام می شود به سمت اتاق کرم می رود تا با او حرف بزند.

جیدا که خودش به عمد با شرکت آمریکایی هماهنگ کرده بود تا به آنجا بیایند، به اتاق کرم آمده و به او خبر میدهد که شرکای آمریکایی بی خبر آمده اند و منتظر او هستند. کرم از او میخواهد که آنها را به اتاق جلسات هدایت کند. عایشه به اتاق کرم آمده و میگوید که با او کار مهمی دارد، اما کرم میگوید که جلسه دارد و باید برود. او از عایشه نیز میخواهد در جلسه حضور داشته باشد. شرکای آمریکایی بخاطر وضعیت شایعات و مشکلات زندگی شخصی کرم که روی شرکت تاثیر گذاشته، به او میگویند که باید تغییراتی در روند شرکت بدهند. آنها به کرم میگویند که او باید به شعبه اروپا منتقل شود. کرم میگوید که او تصمیمش را گرفته و نمیخواهد برود و قصد ازدواج دارد. عایشه وقتی میبیند که بچه روی آینده کرم تاثیر دارد، از او میخواهد سریع بیرون بیاید تا قبل از تصمیم شرکت ماجرا را به او بگوید. عایشه به کرم میگوید که حامله نیست. کرم به او میگوید که از این ماجرا با خبر بوده و او بخاطر بچه قصد ازدواج ندارد، بلکه عایشه را دوست دارد.او عایشه را می‌بوسد و زانو می زند و حلقه ازدواج دست او میکند. عایشه به شدت خوشحال می شود. آنها به اتاق جلسات برگشته و میگویند که قصد ازدواج دارند و به همین خاطر جیدا مجبور می شود به اروپا برود. جیدا از این مسأله به شدت عصبی و ناراحت می شود.

کرم و عایشه هر دو خانواده را جمع می‌کنند. آنها تصمیم گرفته اند همه چیز را از ابتدا بگویند. آنها می‌گویند که همه چیز با دروغ شروع شد، اما بعد عاشق یکدیگر شدند و بچه ای نیز در کار نیست. آنها تصمیم ازدواج دارند و کسی نمی‌تواند جلویشان را بگیرد. همگی ابتدا شوکه شده، اما سپس این مسأله را میپذیرند.

شب مراسم عروسی عایشه و کرم است. عاقد آمده و هنگام عقد آنها صبری دوباره می آید، اما او اینبار میگوید که قصد خراب کردن عروسی را ندارد و از عایشه دست کشیده و به عنوان مهمان آمده است. عاقد، عایشه و کرم را به عقد یکدیگر در می آرود. آنها با خوشحالی یکدیگر را می بوسند.

در مراسم هنگام رقص، ارکوت از فیضا خواستگاری کرده و او نیز جواب مثبت می دهد، غنچه و ولکان تاریخ عقدشان را تعیین می‌کنند، محسن و یلدا تصمیم میگیرند به سفر چند ماهه دور اروپا بروند، و درد زایمان هولیا شروع می شود.
همگی با خوشحالی به بیمارستان می روند و خانه خالی می ماند.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *