خلاصه داستان سریال ترکی تصادف قسمت 49

همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال ترکی تصادف قسمت 49 را برایتان آماده کرده ایم.

امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.

سریال ترکی تصادف

سریال ترکی تصادف

 

زینب و قدیر، تا شب مشغول گشت و گذار هستند.

شب، قدیر زینب را به خانه می رساند. سپس به خانه خودش که چند خانه بالاتر است، می رود. هنگامی که زینب قصد داخل رفتن دارد، ولی که گوشه ای پنهان شده، او را به زور داخل کوچه می کشاند تا قدیر متوجه نشود.

سپس بخاطر بیرون رفتن زینب با قدیر و همچنین نرفتن پیش ولی، با او بحث میکند.

زینب که از دست ولی خسته شده، به او میگوید که دیگر به حرفهایش اهمیت نمی‌دهد و از چیزی نمی‌ترسد.

 

او به ولی می‌گوید که هرکاری که دلش میخواهد انجام دهد و از عواقبش نیز نمی‌ترسد و دیگر چیزی را از قدیر پنهان نخواهد کرد. ولی حرصش گرفته و می رود. نیمه شب، یعقوب و جمیل به تعمیرگاهی که کرم مشغول به کار شده می روند و یک موتور از آنجا می دزدند تا گردن کرم بیندازند.

صبح، آسیه بعد از اینکه پرستارش را با دادن دارو می‌خواباند، از خانه بیرون می آید و به شرکت می رود.

او زینب را در شرکت می بیند. زینب میگوید که او را می شناسد و میداند که او مادر قدیر است. آسیه میفهمد که زینب همان دختری بوده که قدیر عاشقش شده بود.

آنها با یکدیگر بیرون می روند. جمره پیش قدیر می رود و شماره دکتر زایمان مادرش را به او میدهد و از او میخواهد که مشخصات او را پیدا کند. او توضیح دیگری به قدیر نمی‌دهد.

پلیس برای ثبت دزدی به تعمیرگاه می رود. صاحب کار کرم، اسمی از کرم نمی برد و به او شک نکرده است. کرم از معرفت او خوشحال شده و شروع به کار میکند. دکتر زایمان، به شرکت سلیم می رود و با عصبانیت بخاطر ترس از لو رفتنش با او دعوا میکند و از او پول میخواهد. او توضیح میدهد که یک زن به دیدن او آمده بود. سلیم با نشان دادن عکس، متوجه می شود که بلما سراغ او رفته و شوکه می شود.

او سپس به دکتر، عکس جمره را نشان میدهد و به او می سپارد که هیچ توضیحی به جمره ندهد. سپس به او وعده پول میدهد. وقتی جمره به شرکت می آید، از دور، بحث کردن سلیم و دکتر را میبیند، اما او را نمی‌شناسد. زینب از آسیه، علت ترک کردن قدیر را می پرسد.

آسیه تعریف میکند که بیجان، پدر قدیر، فردی خلافکار بوده است. هنگامی که قدیر را حامله بوده، دشمنان بیجان به ماشین آنها حمله میکنند و باعث مرگ پسر بزرگتر آنها می شوند. همان روز، قدیر به دنیا می آید. آسیه از ترس اینکه قدیر نیز دچار سرنوشت برادرش نشود، از بیمارستان فرار کرده و به خانه یکی از اقوامشان می رود، اما بیجان جای او را پیدا میکند.

آسیه که چاره ای پیدا نمیکند، ترجیح میدهد که قدیر را در یک پارک رها کند تا به جای مرگ او، در حسرت دوری اش بماند. او نوار کاست صدای خودش را نیز برای قدیر میگذارد‌‌. وقتی بیجان، آسیه را پیدا میکند. اورا به بیمارستان روانی برده و بستری میکند.

 

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال تصادف قسمت 49 لذت برده باشید، برای مطالعه قسمت بعد ، بعد از انتشار آن به صفحه خلاصه سریال تصادف قسمت 50  مراجعه نمایید.

 

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید

 

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

 

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم .

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *