خلاصه داستان سریال ترکی بچه قسمت 5 + زیرنویس فارسی ودوبله

همراهان گرامی در این بخش خلاصه قسمت 5 سریال بچه را برایتان اماده کرده ایم.

امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.

سریال بچه قسمت 5

وقتی که آسیه و ملک و عثمان به خانه برمیگردند، آسیه با دیدن خون روی لبه ی باغچه و اسباب بازی بوراک، حدس می زند که چه اتفاقی افتاده است.

او با آشفتگی داخل می رود و خدمتکار را در حال گریه می بیند.

همگی به بیمارستان می روند. آنها متوجه می شوند که آکچا برای نجات جان افه، او را هنگام سقوط گرفته و سر خودش به لبه باغچه خورده است.

افه بالای سر آکچا نشسته و نگران حال اوست.

وقتی آکچا به هوش می آید، شعله بابت کارش از او تشکر میکند.

آکچا به او میگوید که این دومین باری است که توانایی نگهداری بچه را نداشته است.

شعله میگوید که بخاطر خوردن قرصهای افسردگی، خواب بوده و متوجه افه نبوده است.

ملک پنهانی به آسیه میگوید که مطمئن است شعله دروغ میگوید و قرص‌ها را نمیخورد.

آسیه، ملک را بخاطر وارد کردن آکچا به زندگی شان مقصر میداند و با او بحث میکند.

کمی بعد، گوشی آکچا زنگ می‌خورد و علی کمال آن را جواب میدهد.

حسن پای تلفن سراغ آکچا را میگیرد و وقتی که خودش را شوهر او معرفی میکند، علی کمال آدرس بیمارستان را به او میدهد.

آسیه با شنیدن اسم حسن، دستپاچه می شود.

حسن که به خانه مادر آکچا رفته است، با عصبانیت از او میپرسد که علی کمال کیست.

مادر آکچا چنین کسی را نمی‌شناسد.

حسن به همراه افرادش به سمت بیمارستان می رود.

علی کمال به اتاق آکچا رفته و خبر میدهد که شوهرش در راه است.

آکچا شوکه شده و از اینکه علی کمال آدرس او را به حسن داده است عصبانی می شود.

علی کمال وقتی می فهمد که آکچا با حسن مشکل دارد، او را از درب پشتی فراری میدهد.

آسیه وقتی می فهمد که حسن قرار است به بیمارستان بیاید، از ترس اینکه حسن افه را نبیند و به چیزی شک نکند، فوری به همراه افه و ملک و عثمان به سمت خانه می روند.

او در لابی بیمارستان، با حسن برخورد میکند و با دیدن او شوکه می شود.

حسن متوجه می شود که آکچا فرار کرده و از علی کمال عصبانی می شود.

علی کمال و شعله، بی اهمیت به حسن بیرون آمده و سوار ماشین می شوند.

آکچا نیز داخل ماشین پنهان شده بود.

کمی بعد، آکچا بیهوش می شود.

علی کمال فوری او را به خانه می رساند.

آسیه از اینکه آکچا برای آنها موجب دردسر شده عصبانی می شود و با علی کمال به خاطر آوردن او به خانه، دعوا میکند.

افه به ملک می‌گوید که شعله به عمد او را نجات نداده بود و او را هنگام پرت شدن تماشا میکرد.

ملک ماجرا را به آسیه میگوید.

آسیه از حرفهای ملک عصبی شده و از او میخواهد که دیگر به شعله کاری نداشته باشد و فعلا دنبال راه حلی برای خلاص شدن از آکچا باشد‌.

حسن، آدرس خانه علی کمال را پیدا کرده و سپس پیش مادر آکچا می رود و او را وادار میکند تا دم خانه علی کمال برود و آکچا را پیش او بیاورد.

 

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان این قست سریال بچه لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال بچه قسمت 6 مراجعه فرمایید .

برای حمایت از آستارا خبر لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید.

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

 

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم .

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *