خلاصه داستان سریال ترکی دختر سفیر قسمت 155

سلام همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال دختر سفیر قسمت 155 را برایتان آماده کرده ایم.

امیدواریم از مطالعه آن لذت ببرید.

سریال دختر سفیر قسمت 155

در عمارت افه اغلو سنجر به همراه دختر و خانواده اش در حال صرف غذا هستند و الوان به آنها می گوید که قصد دارد مغازه ای اجاره کند و گیاه دارویی ای که درست کردنش را از عمه فریده یاد گرفته بفروشد.

خالصه مخالفت می کند ولی سنجر و زهرا به او می گویند که هر کاری کند آنها مثل کوه پشتش هستند و الوان امیدوار می شود و در مورد ماوی حرف می زند که قهوه روی لباسش ریخته بود.

سنجر فورا می فهمد که الوان در مورد ماوی صحبت می کند و خالصه احساس می کند که گلوی پسرش پیش آن زن گیر کرده است.

برای همین از خدمتکار می خواهد که بفهمد ماوی از شهر رفته یا هنوز آنجاست.

یحیی از اینکه با دودو آشنا شده و به زودی از او صاحب پسری خواهد شد خوشحال است و به او قول می دهد که تمام سعی اش را برای خوشبختی او خواهد کرد و در ضمن از او می پرسد که آیا قبلا دوست پسری نداشته؟

دودو به او اطمینان می دهد که تنها عشقش یحیی است.

یحیی جرات می کند و از او می خواهد که تست دی ان ای را بدهند تا خیال خالصه هم بابت آن راحت شود و دودو با نگرانی و ناراحتی می پذیرد.

یحیی سراغ مادرش می رود و می گوید: «دودو قبول کرده تست بده.

من هم هیچ شکی به اون ندارم. منم می خوام به یاد پدرم اسم پسرم رو محمد بذارم.

تا حالا هیچکس من رو آدم حساب نمی کرد چون نتونستم آدم حسابی بشم ولی دارم پدر میشم.»

خالصه بغض می کند و دعا می کند که پسرش به آرزویش برسد.

ماوی به شرکت قهرمان می رود و از او می خواهد به او قایق اجاره بدهد.

ولی قهرمان می گوید: «باید یه کاپیتان با خودت ببری. چون دفعه پیش مدرک کاپیتانیت رو من برات جور کردم. در ضمن چرا از سنجر که جونت رو نجات داد کمک نمی خوای؟»

پدر قهرمان که در گوشه ای نشسته با شنیدن اسم سنجر می گوید: «سنجر یه پهلوونه. وقتی فهمید ناره با یه مرد دیگه به اون خیانت کرده اونو از خونه ش بیرون انداخت و ناره هم خودکشی کرد.»

ماوی در مورد ماجرا کنجکاو می شود و قهرمان داستان نه سال پیش سنجر و ناره را تعریف می کند.

خالصه به همراه ندیم به پانسیون ماوی می رود اما در ساحل دریا سنجر و ماوی را مشغول صحبت می بیند.

سنجر به ماوی می گوید: «بذار کمکت کنم. برات خودم قایق اجاره می کنم.»

ماوی با ترشرویی داد می زند: «به خاطر مردهایی مثل تو چه زن هایی که نمردن. می دونم که با خودخواهی ناره رو از خودت روندی و اونم خودکشی کرد. دیگه نمی خوام ببینمت.»

سنجر هم با عصبانیت جواب می دهد: «تو بگو که کدوم مرد رو بدبخت کردی و عذابش دادی؟»

ماوی می گوید: «من مثل تو قاتل نیستم.» و می رود.

خالصه با شنیدن این حرف ها از ندیم می خواهد کاری کند تا ماوی زودتر از شهر برود.

درد زایمان جیلان شروع شده و الوان و گلسیه و نجرت او را به بیمارستان می برند و الوان هم به قهرمان زنگ می زند و می گوید که جیلان از او حامله بوده و در حال زایمان است.

قهرمان که حیرت کرده با عصبانیت به بیمارستان می رود.

گوون چلبی که اصرار دارد خانواده گدیز را تحت سرپرستی خودش دربیاورد با موگه قرار می گذارد که با هم صحبت کنند.

از آن طرف سنجر با خشم از چلبی می پرسد آیا موضوع ناره را او به ماوی گفته یا نه و گوون چلبی اظهار بی اطلاعی می کند.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال دختر سفیر قسمت 155 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه داستان سریال دختر سفیر قسمت 156 مراجعه فرمایید .

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *