خلاصه داستان سریال ترکی سیب ممنوعه قسمت ۲۱۱ + زیرنویس فارسی و دوبله

در این مطلب خلاصه داستان قسمت ۲۱۱ سریال سیب ممنوعه را برای شما آماده کرده ایم ؛ سریال پرطرفدار Yasak Elma یکی از سریال های پرطرفدار در بین مردم ایران میباشد ؛ سیب ممنوعه سریالی عاشقانه است که بازیگرانی همچون اونور تونا ، تالات بولوت ، شوال سام ، ادا اجه ، سودا ارگنچی در این سریال زیبا ایفا نقش میکنند .

خلاصه سریال سیب ممنوعه قسمت ۲۱۱

هالیت از حرف ییلدیز شوکه شده و در عوض نادر با خوشحالی بلند شده و ییلدیز را به اتاق خودش هدایت میکنه تا با یکدیگر حرف بزنن.

هالیت نیز از حرصش بیرون اومده و به اتاق خودش میره و جلسه‌ را لغو میکنه.

ییلدیز و نادر به اتاق رفته و نادر به اون میگه که برای شب برنامه بذارند تا بیشتر صحبت کنند.

شب، ییلدیز و مادرش به همراه کایا و اندر و نادر به رستوران میرن.

نادر حلقه ای از جیبش درآورده و توی دست ییلدیز میندازه.

ییلدیز که از قیافه اش مشخصه که معذب شده و خوشحال نیست، یه بهانه دستشویی بلند شده و اندر هم که متوجه رفتار غیر طبیعی ییلدیز شده همراه اون میره.

ییلدیز به اندر میگه که از تصمیمش منصرف شده و نمیخواهد با نادر ازدواج کنه، و تعریف میکنه که بخاطر حرف شاهیکا در مورد حامله بودن لیلی عصبی شده و از روی حرصش این پیشنهاد را قبول کرده.

اندر از شنیدن خبر حاملگی لیلی شوکه شده و مطمئنه که او دروغ گفته.

هالیت در خانه با ناراحتی نشسته و برای شام نمیره زهرا پنهانی ماجرای حاملگی لیلی را به لیلا میگه و آنها فکر میکنند که هالیت بخاطر این قضیه ناراحته.

بعد از رستوران در مسیر برگشت به خانه، اندر به کایا در مورد منصرف شدن ییلدیز و همچنین حامله بودن لیلی میگه.

کایا متعجب شده و اندر به او یادآوری میکنه که از اول در مورد لیلی هشدار داده بود.

صبح در شرکت، اندر به اتاق هالیت میره و حاملگی لیلی را به روی اون میاره.

هالیت متعجب میشه و سپس میگه که او حامله بود ولی بچه را سقط کرده.

اندر با تمسخر به اون میگه که لیلی دروغ گفته و او دوباره گول خورده و قصد لیلی از این کار فقط نزدیک شدن به هالیته.

هالیت وقتی که میفهمه اندر این خبر را از ییلدیز شنیده و شاهیکا این را به ییلدیز گفته، عصبی شده و سراغ شاهیکا میره و با اون دعوا میکنه.

شاهیکا با مظلوم نمایی میگه که در رستوران، ییلدیز قصد حمله به لیلی را داشته و شاهیکا با گفتن این خبر قصد محافظت از لیلی را داشته و قبل از اینکه به ییلدیز بگه که بچه سقط شده، اون رفته!

ییلدیز نادر را به خونه اش دعوت میکنه و به اون میگه که از ازدواج منصرف شده و تصمیم اشتباهی بوده.

او از نادر معذرت خواهی کرده و حلقه را هم به اون پس میده.

نادر به شدت ناراحت و کلافه میشه و با دلخوری از ییلیدز میره.

توی خونه هالیت، آکین پیش زهرا اومده و زهرا از اینکه پیجش در حال افوله و بازدیدش کم شده گلایه میکنه.

اکین به اون پیشنهاد خرید فالور میده اما قیمت اون خیلی بالاست، با این حال زهرا قبول میکنه.