خلاصه داستان سریال ترکی شعله های آتش قسمت 21

همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال شعله های آتش قسمت 21  را برایتان آماده کرده ایم. امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.

سریال شعله های آتش قسمت 1

سریال شعله های آتش قسمت 21

جمره به محض این که می بیند چلبی و اسکندر و حتی مادرشان از خانه خارج می شوند فورا داخل برمی گردد تا برای مدت کمی هم که شده گونش را در آغوش بگیرد. گونش از دیدن مادرش خیلی خوشحال می شود اما از او می خواهد که خوب پنهان بشود تا کسی نتواند او را بگیرد. جمره قول می دهد تا هرروز از خاطراتش بنویسد و از گونش هم همین را می خواهد. موقع خداحافظی با مادر چلبی روبرو می شود. او با عصبانیت به جمره چشم می دوزد و جمره بی تفاوت نسبت به او به سمت در خروجی می رود که نگهبان ها مقابلش می ایستند و تا اجازه ی مادر چلبی را نمی گیرند در را به روی جمره باز نمی کنند. رویا وقتی پدرش را می بیند که در اوج ناامیدی اسلحه را روی شقیقه اش گرفته با وحشت به سمتش می رود و در آغوشش می گیرد و می گوید: «بابا مگه مامانم مارو بهم نسپرد؟ » کنعان هم اسلحه را کناری می اندازد با بغض او را در آغوش می گیرد. علی جلو می رود و وقتی نقاشی اطلس را در دست شیمال می بیند می گوید: « از روزی که این نقاشیو دیدم ذهنم درگیر شده… » چیچک رویش را از او می گیرد و نمیداند چه بگوید و فقط لحظه ی آخر، سنجاق کراوات او را به علی برمیگرداند و علی با خوشحالی می گوید: «این سنجاق خیلی برام باارزشه. » بولنت تمام این حرف ها را می شنود. رویا از پدرش می خواهد که بلند بشود تا به جای دیگری بروند. او که جایی را ندارد و پدرش هم دوست ندارد پیش دوستانش برود، تصمیم می گیرد پدر را پیش رویا ببرد. رویا وقتی در را باز می کند و با انها روبرو می شود، جا می خورد و برای مدت طولانی نمیداند باید کنعان را داخل راه بدهد یا نه. وقتی کنعان ناامید از او برمیگردد که برود، رویا صدایش میزند و کنار می رود تا کنعان و رویا داخل بشوند. وقتی بولنت به علی در مورد این که چلبی و اسکندر کایابیلی به جرم این که در اتش سوزی دست داشته اند بازداشت شده اند می گوید، علی بدون حرفی، راه می افتد و به سمت اداره پلیس می رود. اسکندر و چلبی چیزی را گردن نمی گیرند و حتی وقتی کورکوت می گوید که چلبی به خانواده ی کسانی که آنجا بوده اند رشوه، داده، چلبی ان را رد می کند و می گوید که این کار را فقط به خاطر خیرخواهی و کمک به خانواده های نیازمند آنها کرده است. حتی مردم و داغ دیده ها جلوی کلانتری می آیند و برای حمایت از چلبی برگه ای را امضا می کنند تا او آزاد بشود. چلبی و اسکندر از تمام اتهامات تبرئه شده و آزاد می شوند. جلوی در کلانتری اوزان به عنوان خبرنگار می پرسد: «پس ادعایی که میگه برادرتون زنایی رو تو اون آتیش سوزی هل دادن چی؟ » اسکندر فورا سرش را پایین می اندازد و می گوید که از چیزی خبر ندارد اما علی که همه حرف های عمر و اوزان را شنیده، آنها را تعقیب می کند و در مورد حرفی که زده اند می پرسد. چلبی که کینه عمر و اوزان را در دل دارد، به اسکندر می گوید که به آنها ضربه بدی خواهد زد طوری که حتی نفهمند که آنها در آن دست داشته اند. عمر و اوزان سعی می کنند علی را که خیلی خشمگین است آرام کنند اما علی با دیدن رویا می گوید: «اون چیزی دیده آره؟ » و به سمت رویا می رود و در مورد این موضوع می پرسد. رویا بغض می کند و نمی خواهد چیزی در این مورد بگوید اما علی وقتی سکوت او را می بیند جوابش را می گیرد و پاهایش سست شده و روی زمین می افتد و بعد بلند می شود تا حساب اسکندر را برسد. اما اوزان و عمر دنبالش می روند و از او می خواهند آرام باشد چون اینطوری نمی تواند انتقام چیچک را از اسکندر بگیرد و باید اول آرامش خودش را حفظ کند. علی به ظاهر حرف آنها را قبول می کند.

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *