خلاصه داستان سریال ترکی لروکس / همه جا تو قسمت ۴۳ + زیرنویس و دوبله
در شرکت بچه ها جمع شده اند که آلارا از راه می رسد. او برای عرض تبریک ازدواج مروه و بورا، برایشان کادو آورده است. بقیه بچه ها یادشان می آید که هنوز کادویی برای آنها تهیه نکرده اند و حتی جشنی نگرفته اند. آلارا به آنها پیشنهاد میدهد که در حیاط خانه لروکس جشن بگیرند.
مروه و آیدا هر دو سریع واکنش نشان داده و مخالفت میکنند. آنها ترجیح میدهند در کافه آیدا جشن بگیرند. آلارا از واکنش آنها متوجه می شود که از همخانه بودن لروکس و دمیر خبر دارند. او بوراک را کنار کشیده و به او میگوید که آنها از راز لروکس خبر دارند. کمی بعد، لروکس و دمیر هر دو همزمان دم در شرکت می رسند.
لروکس برای خودش و دمیر قهوه خریده است. دمیر دست او را گرفته و با عشق به یکدیگر نگاه میکنند. سپس به شرکت می روند. آلارا که منتظر دمیر بوده، به اتاق او می رود. لروکس نیز به حیاط پیش بچه ها می رود. او با اطمینان به مروه و بورا میگوید که از اخراج شدن خبری نیست و قرار است دمیر قانون ممنوعیت عشقی را حذف کند. بچه ها همگی خوشحال می شوند، اما بوراک بخاطر پیشبینی رابطه دمیر و لروکس ناراحت می شود.
آلارا در اتاق دمیر، به او میگوید که همه افراد شرکت از همخانه بودن او و لروکس خبر دارند و در این مورد حرف می زنند. دمیر از شنیدن این حرف شوکه و عصبی می شود. آلارا که زهر خودش را ریخته است، با خوشحالی قصد رفتن کرده و به دمیر یادآور می شود که شب برای جشن به کافه بیاید.
بعد از رفتن آلارا، دمیر از مروه میخواهد که به اتاقش بیاید. او به مروه میگوید که از همه چیز خبر دارد و از او میخواهد که روراست باشد. مروه به خیال اینکه دمیر واقعا همه چیز را میداند، در مرود ایده لروکس برای عملیات چیتا برای فراری دادن دمیر و یا عاشق کردن او توسط یکی از اعضای شرکت برای اینکه ممنوعیت عشقی را بردارد، و همچنین اطلاع از همخانه بودن آنها همه چیز را میگوید. دمیر با شنیدن این حرفها شوکه می شود و به مروه میگوید که همه را در اتاق جلسه جمع کند.
بچه ها با خوشحالی در اتاق جمع می شوند و منتظر هستند تا دمیر ممنوعیت عشقی را بردارد. لروکس با لبخند منتظر آمدن دمیر است. دمیر در اتاقش، از شدت عصبانیت صندلی را پرت کرده و یاد پنهان کاری های لروکس و دروغهایش می افتد و از اینکه به او اعتماد کرده بود ،عصبی می شود و گریه اش میگیرد.
او سپس به اتاق جلسه می رود و با جدیت از مروه و بورا میخواهد که همین امروز یکی از آنها از شرکت خداحافظی کرده و برود. او برگه ممنوعیت عشقی بزرگتری از برگه قبلی را در اتاق نصب کرده و می رود. همگی شوکه می شوند و لروکس بهت زده به آنها نگاه میکند.