خلاصه داستان سریال ترکی گودال قسمت 130

در این مطلب خلاصه قسمت 130 سریال گودال را برای شما عزیزان آماده کردیم ، امیدوارم از مطالعه آن لذت ببرید .

 

سریال گودال قسمت 130

برای جلاسون کشتن جومالی خیلی سخت است و او همچنان با خودش درگیر است.

در خانه ای که آنها به پشت بامش رفته اند، یکی از بره های سیاهی که به آن خانه برده بودند به هوش می آید و بالای پشت بام رفته و با انداختن نور چراغ قوه روی صورت جومالی باعث می شود که بره های سیاه دیگری که جومالی برایشان کمین کرده بود او را ببینند و به طرفش شلیکک کنند.

جلاسون هم به خودش می آید و به جومالی کمک می کند. اما چون تعداد بره های سیاه خیلی زیاد است جلاسون راهی را نشان میدهد تا از طریق آن بتوانند فرار کنند.

اما همانجا یاماچ ایستاده و به جومالی می گوید که دیگر حق ندارد وارد گودال شود و جومالی به ناچار قبول می کند تا یاماچ بگذارد آن دو فرار کنند.

چتو به ارسوی می گوید که باید کار تولید جنس ها را خودش به پایان ببرد و اگر نتوانست هم خودش باید به بلغاری ها جوابگو باشد.

همان موقع به ماحسون زنگ می زنند و خبر می دهند که عده ای به گودال حمله کره اند.

چتو فورا می فهمد که کار جومالی می تواند باشد.

جلاسون به خانه برمی گردد و وقتی متوجه می شود که آکشین به دیدن یاماچ و بقیه رفته است عصبانی می شود و کاراجا را سرزنش می کند و می گوید: «من چند ماهه دارم همه تلاشمو میکنم که تنهایی این بارو به دوش بکشم. به هیچ کس نگفتم. از هیچ کس کمک نخواستم. »

کاراجا می گوید: «اما تو خودت گفتی خسته شدی و تنهایی از پسش برنمیای… »

جلاسون می گوید: «کمک نخواستم. فقط یه روز بد داشتم همین. بدون اطلاع من دیگه هیچ کاری نکن. وگرنه کلاهمون میره تو هم! »

وارتلو به خاطر شب سختی که داشته به یک بار می رود و وقتی مست می شود قصد ندارد پولش را بدهد پس رئیس آن بار او را به شدت کتک می زند اما ناگهان یاماچ سر می رسد و جلوی آنها را می گیرد و بعد هم همه شان را به تنهایی به باد کتک می گیرد.

بعد هم همراه هم کنار دریا می روند و یاماچ دلیل ناراحتی او را می پرسد و می فهمد که به خاطر سعادت است.

وقتی یاماچ او را سرزنش می کند که نباید جانش را به خطر بیندازد وارتلو می گوید: «تو هم به خاطر عزیزت تا ته جهنم میری… »

ادریس در حالی که مقابل ملیحه نشسته است به یاد می آورد وقتی را که برای سلیم تعریف می کرد که چگونه به سمت ملیحه شلیک کرده.

ملیجه به او می گوید: ««چرا نگام نمیکنی؟ میترسی؟ »

ادریس گریه اش می گیرد و بعد هم قصد رفتن می کند.

ملیحه می گوید: «امانتت رو بگیر بعد برو. » و جعبه ای را روی میز می گذارد.

ادریس جعبه را باز می کند و تسبیحی را در آن می بیند که یکی از دانه هایش از گلوله ساخته شده… ملیجه در حالی که چشمانش پر شده می گوید: «سه تا گلوله بهم شلیک کردی. دوتاش از بدنم رد شد ولی یکیش موند کنار قلبم. دکترا نتونستن 35سال درش بیارن. وقتیم درش آوردن روش سفید بود. دکترا گفتن مثل استخون شده. من اون گلوله رو 35سال تحمل کردم. بیا، یه کم هم تو حملش کن.»

بعد هم به دانه های تسبیح که در دست ادریس است نگاه می کند و می گوید: «من نتونستم دونه تسبیحت بشم. بذار اون بشه. »

ادریس تشکر می کند و می رود. جومالی بالای پشت بامی که روبروی خانه ی ییلدیز است می رود و از پشت پنجره اش به او خیره می شود.

یاماچ بعد از حرف های وارتلو دنبال سنا می رود تا کنارش باشد… ادریس وقتی به خانه می رسد سلیم را می بیند که دست در دست سلطان کنار او خوابش برده. او روی هردو پتو می کشد.

چتو از این که تعدادی از افرادش کشته شده اند به ماحسون دستور می دهد تا چند نفر از مردم گودال را بگیرند و زندانی کنند تا مبادا موقع تحویل جنسشان به مشکلی بربخورند.

ولی از طرفی هم یاماچ و بقیه در کمین هستند تا ماشین حمل مواد بره های سیاه از راه برسد.

آنها وقتی می خواهند از همان فاصله شروع به تیراندازی کنند متوجه می شوند که پشت فرمان کامیون حامل مواد، متین و کمال نشسته اند و بقیه مردمی از گودال گرفته اند را هم پشت کامیون گذاشته اند تا یاماچ نتواند از دو طرف حمله کند.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان  سریال گودال قسمت 130 لذت برده باشید. در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال گودال قسمت 131 مراجعه فرمایید .

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید.

 

 

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

 

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم .

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *