خلاصه داستان سریال ترکی گودال قسمت 224

در این مطلب خلاصه قسمت 224 سریال گودال را برای شما عزیزان آماده کردیم ، امیدوارم از مطالعه آن لذت ببرید .

سریال گودال قسمت 199

سریال گودال قسمت 224

عمو برای معاینه سراغ دکتر زندان می رود و در آخر هم به او می گوید که این اواخر بعضی وقت ها بعضی چیزها را فراموش می کند. دکتر به او جواب قطعی نمی دهد و می گوید فعلا برایش ویتامین می نویسد شاید در حالش تغییری ایجاد شد.

یاماچ برای ملاقات سلیم و بقیه به زندان می رود. همه با خوشحالی به اتاق ملاقات می روند تا او را ببینند.

یاماچ کمی سرد با آنها برخورد می کند و بعد از این که مطمئن می شود حال همه شان خوب است، از بقیه می خواهد او را با سلیم تنها بگذارند.

او روبروی سلیم می نشیند و سلیم از او می پرسد که چیز تازه ای دستگیرش شده یا نه؟ یاماچ فقط اسم آذر تمساح یوحل و افسون را به زبان می آورد.

در خیالات یاماچ سلیم از او می پرسد: «بابامو چرا کشتی یاماچ؟! » یاماچ کمی طول می کشد تا به خودش بیاید و بعد می پرسد: «کی تو زندان اذیتتون میکنه؟ »

سلیم می گوید: «هرروز بهمون حمله میکنن. مخصوصا از وقتی داداشم تنهامون گذاشته مدیر هم دیگه ولمون نمیکنه. »

بعد می پرسد: «چوکور رفتی؟ » یاماچ جوابش را نمی دهد و فقط می گوید: «پیش داداشم رفتم… راستی، اون دفعه که تو زمین فوتبال چتو اویزونم کرده بود، تو نجاتم دادی؟ » سلیم می گوید: «چطور مگه؟ » یاماچ سکوت می کند و بعد می پرسد: «جومالی و وارتلو چرا با هم دعواشون شده؟ »

سلیم هم تعریف می کند موقعی که جومالی برای فرار از وارتلو کمک خواسته، وارتلو او را به مدیر لو داده و الان هم به زندان دیگری منتقل شده است. بعد می پرسد: «چرا نرفتی گودال؟ »

یاماچ می گوید: «متوجهش هستی، هیچکدوم نمیتونیم تو چشم همدیگه نگاه کنیم. من چجوری برم اونجا تو چشم اون همه آدم نگاه کنم؟ »

سلیم می گوید: «یاماچ تو باید برگردی. آکین نمیتونه از پس کارها بربیاد. » یاماچ با تعریف کردن خاطره ای از کودکی هایشان می گوید: «تو همیشه اون کسی بودی که سرپا می ایسته سلیم. الانم برو و تو بند حواست به بردارا باشه. اونارو تنها نذار. »

کمی بعد هردو یاد اینکه اگر ادریس آنجا بود سلیم را کتک می زد می افتند و خنده شان به گریه تبدیل می شود…

جنید به علیچو اجازه می دهد تا به طبقه پایین برود و خودش هم او را تنها می گذارد. علیچو وقتی متوجه گوشی تلفن روی میز می شود به سمت آن می رود و شماره یاماچ را می گیرد. اما یاماچ در دسترس نیست. علیچو هم به صورت رمزی برایش پیغام می گذارد.

جومالی به کاباره می رود و به یکی از آشناهایش به اسم نادر می گوید تا هرچه زودتر مرتضی را برایش پیدا بکند.

وارتلو درون اتاق نشسته که امره به سمتش می آید. وارتلو از او به خاطر کمکش تشکر می کند.

امره خالکوبی گودالش را نشان او می دهد و می گوید که همیشه می تواند روی کمکش حساب باز بکند. بعد وارتلو در مورد این که چطور می تواند با ضیا ملاقات داشته باشد می پرسد. امره می گوید که ضیا را به سختی می تواند پیدا بکند چون با رئیس زندان خیلی صمیمی هستند!

همان موقع پاکتی نامه به دست وارتلو می رسد که از طرف سعادت است و عکسی از ادریس را برایش فرستاده.

وارتلو با عشق به عکس پدرش خیره می شود.

ساعتی بعد نگهبان به وارتلو می گوید که ملاقاتی دارد.

وارتلو می گوید: «من نمیخوام ملاقاتیامو ببینم. »

اما وقتی نگهبان به او می گوید که ملاقاتی یاماچ است، وارتلو، با تیپ و ظاهر سعادت الدین، به اتاق ملاقاتی می رود.

هردو برای مدتی ناراحت و غصه دار به هم خیره می شوند و بعد یاماچ از او می پرسد: «شده حس کنی توی این دنیا تک و تنهایی و هیچکسیو نداری؟ »

وارتلو برایش داستان پری دریایی را تعریف می کند و بعد می گوید: «مکه حرف خوبی زد. میگفت گودال دریاست و ما هم مثل دریاییم. منم برگشتم به دریام یاماچ. توام دریای خودت رو پیدا کن. »

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان  سریال گودال قسمت 224 لذت برده باشید. در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال گودال قسمت 225 مراجعه فرمایید .

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم .

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *