خلاصه داستان سریال هرجایی قسمت ۳۲ + زیرنویس و دوبله

سلام همراهان عزیز استارا خبر.

در این بخش خلاصه داستان سریال هرجایی قسمت 32 را آماده کردیم.

امیدواریم از مطالعه آن لذت ببرید.

سریال هرحایی (تردید)

سریال هرجایی قسمت 32

در عمارت اصلان بی عزیزه سر میز صبحانه اعلام می کندف تصمیم گرفته الیف را به لندن بفرستد.

الیف با ناراحتی می گوید: «به خاطر بدی ای که در حق دیگران کردی چرا من تقاص پس بدم؟ من نمی روم. »

میران هم می گوید که الیف جایی نخواهد رفت.

عزیزه رو به میران می گوید: «پس می خواهی بلایی که سر دختر شاداغلوها آوردی سر الیف بیاورند؟ »

میران با خشم به عزیزه می گوید: «من آن کار را نکردم. بلکه تو ۲۷ سال توی گوشم حرف از انتقام زدی و باعث آن کار شدی. من هرطور شده انتقام می گرفتم ولی نه از یک دختر معصوم. »

سلطان می گوید: «شاید مادر تو هم موقع مرگش التماس کرده ولی کسی به او بچه کوچکش رحم نکرده است. »

الیف کیفش را برمی دارد و از عمارت خارج می شود و با خودش می گوید: «کسی نمی تواند به زور مرا مجبور به کاری کند. »

نگهبان ها رفتن الیف را به میران خبر می دهند. او و فیرات دنبال الیف می روند.

در عمارت شاداغلو، آزاد نامه ی ریان را می خواند که نوشته است: من را ببخش.

نمی توانم با تو ازدواج کنم.

نمی خواهم به خاطر من با پدر و مادرت درگیر شوی.

به خاطر تمام فداکاری ها از تو ممنونم.

آزاد نزد خانواده اش می آید و با صدای لرزان می گوید: «ریان من را رها کرده و رفته است. »

و وقتی می بیند کسی از حرف او متعجب نشد فریاد می زند: «باز هم کار خودتان را کردید. »

و میز صبحانه را به هم می ریزد و هاندان را مقصر می داند.

بعد سمت نصوخ می رود و می گوید: «همانطور که خرابش کردی، همانطور هم درستش کن. »

ولی نصوخ از چیزی خبر ندارد.

آزاد اسلحه اش را برمی دارد و می گوید: «کار آن میران بی شرف است. »

زهرا دست او را می گیرد و با گریه می گوید: «می دانم که قلبت آتش گرفته. هیچکس مقصر نیست. ریان با میل خودش رفت. من و عمویت او را با ملیکه فرستادیم. »

آزاد با شنیدن این حرف ها دل شکسته شده و از عمارت خارج می شود.

جهان به هاندان می گوید: «من از برادرم خواستم تا ریان را بفرستد. به زودی برادرم را هم از این خانه بیرون خواهم کرد. »

یارن صحبت های او را می شنود و می گوید: «همه ی کارها را برای جلب توجه پدربزرگ میکنی ولی پدربزرگ همیشه عمو هازار را به تو ترجیح می دهد. »

آزاد در کوچه ای، حلقه ازدواجش را دور می اندازد و الیف به طور اتفاقی آن را برمی دارد و به آزاد می گوید: «بعدا از این کارت پشیمان می شوی. »

و می خواهد حلقه را پس بدهد که در همان لحظه میران و فیرات از راه می رسند.

میران مشتی به صورت آزاد می زند و می گوید: «ریان را هم که مال خودت کردی. دیگر چه می خواهی! »

آزاد نیشخندی می زند و می گوید: «فکر می کردم عصبانی تر از این حرفا باشی! فکر کردی دستت را می گیرد؟ خیال خام کردی. »

میران می گوید: «تو هم بدان که یک بازنده ای. این را خودت بهتر میدانی. »

میران به الیف می گوید: «او آزادِ شاداغلو است. از او فاصله بگیر. »

الیف یاد ملاقات گونول با آزاد و یارن می افتد و تصمیم می گیرد همه چیز را به میران بگوید.

در حالی که ریان و ملیکه در اتوبوس عازم روستای پدربزرگ ملیکه هستند، گل از رضا می خواهد که او را به دیدن میران ببرد.

رضای که ملیکه را دوست دارد و می خواهد او را برگرداند، گل را پیش میران می برد.

گل به میران می گوید: «خواهرم نامه نوشته که نمی خواهد با آزاد ازدواج کند و با ملیکه به روستای آنها رفته است. »

میران از شنیدن این خبر خوشحال می شود و به دنبال ریان می رود.

یارن نگران است که میران دوباره به سراغ ریان برود برای همین به گونول زنگ می زند تا همدیگر را ببینند و صحبت کنند.

 

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال ترکی تردید (هرجایی)  قسمت 32 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال هرجایی (تردید) قسمت 33 مراجعه فرمایید .

 

برای حمایت از آستارا خبر لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید .

 

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

 

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم .

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *