خلاصه داستان سریال کرگدن قسمت ۱۱ + زیرنویس و دوبله

دانیال به نازنین می گوید: «احتمالا نوید زنده است.. » نازنین با بهت و هیجان به او خیره می شود..

در آغاز شراکت ونوشه و ثابتی در رستوانی با هم قرار ملاقات گذاشتند. ونوشه از او خواسته بود که سه درصد دیگر به سهامش اضافه کند و او را مجبور کرده بود تا این را قبول کند. سپس ونوشه، کاظم را که در گوشه ای از رستوران در حال خواندن ترانه است را به ثابتی نشان داده و گفته بود: «آیا او هم مثل پسرش موسیقی را دوست دارد؟ » و ثابتی برای اولین بار متوجه پسرش شده بود. کاظم سر میز آنها می آید و با کنایه به پدرش می گوید که می داند با چه کسانی نشست و برخواست می کند!

نوید طبق آدرسی که ثابتی به او داده بود به ملاقات ونوشه رفته بود ونوشه در نگاه اول مجذوب او شده و به محل کارش دعوت کرده بود و از نوید خواسته بود که هوای کمپین تبلیغاتی او را داشته باشد و به عنوان مدیر گروه آدرنالین باشد. و همچنین خودش از نوید خواسته بود که به رها نزدیک شود و حتی قرار گذاشته بودند که همه پول مسابقه به نوید برسد و با هم نقشه کشیده بودند تا نوید را مرده جلوه دهد. به این ترتیب نوید از دنیای دانیال و بقیه حذف شده بود… ولی نوید فکر چیز دیگری را نکرده بود و حالا هم سهیل مرده بود.. او با خشم و ناراحتی روبروی ونوشه می نشیند و ونوشه به افشین که پسرش است زنگ می زند و می گوید: «سهیل چرا و چطور کشته شد؟ باید این را بفهمی! » نوید می گوید: «تو بازی درمیاوری! من خودم قاتل را پیدا میکنم. »

افشین با عصبانیت و در تنهایی در اتاقش نشسته و به روزی فکر می کند که با او تماس گرفته و گفته بودند ونوشه عاشق نوید شده و این برای کار و زندگی اش مثل سم است. و افشین قول داده بود تا مسئله را حل کند.

گیسو به کوروشی فکر می کند که از او پرسیده بود تا کی می خواهد دنبال سهیل از این شهر به آن شهر برود و گیسو از اطلاعات او متعجب شده بود.

ونوشه از کوروش می پرسد: «کسی که سهیل را کشته معلوم است که برای گیسو اهمیت قائل بوده. » کوروش می گوید: «به خاطر گیسو کشتمش! » ونوشه رو به افشین می گوید: «دیگر هرگز نمی خواهم برای خانواده نوید اتفاقی بیفتد. »

گیسو و دانیال و کاظم به دنیال رها می روند و دانیال می گوید: «یک نفر قسط های نازنین را به شرکتش پرداخت کرده که ممکن است نوید باشد. » رها می گوید: «نازنین از شما سواستفاده می کند. » بعد هم به نوید زنگ می زند و جریان را به او می گوید. بعد هم همگی با هم به شرکت می روند و مرد موتور سوار را تا آنجا تعقیب می کنند. موتور سوار داخل ساختمان می شود و نازنین هم به دنبال او می رود. بعد از لحظاتی مرد موتور سوار از ساختمان بیرون می آید ولی خبری از نازنین نیست. دانیال سراسیمه وارد ساختمان می شود و نازنین را افتاده روی زمین می بیند و بهنام، دوست نوید هم بالا سر او است! نازنین می گوید: «کسی به سرم زد و فرار کرد. » دانیال، نازنین را به بهنام می سپارد و بقیه بچه ها به دنبال موتور سوار می روند. موتور سوار با سرعت زیاد فرار می کند و کنترلش را از دست می دهد و بر زمین می افتد. بچه ها دور او جمع می شوند و متوجه می شوند که او مارک است.

 

 

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *