خلاصه داستان سریال کلاغ قسمت ۲۵ + زیرنویس و دوبله
علی و شرمین سوار ماشین میشوند تا به اداره پلیس بروند. علی از آینه ماشین به کوزگون نگاه میکند و حدس میزند که او پدرش را لو داده. کوزگون سعی میکند دیلا را آرام کند و او را سوار ماشین می کند. کمی نگذشته که دیلا به یاد خاطره ای می افتد. زمانی که بسته ی مواد مخدر را در خانه ی پدری کوزگون انداخته بود و پلیس ها برای دستگیری یوسف آمده بودند. او ناگهان یاد حرف های برادرش (علی) می افتد که به او در مورد کوزگون هشدار داده بود. و میگفت که کوزگون برای انتقام آمده است. دیلا میترسد کسی که عاشقش است، این بلا را سرشان آورده باشد. او بدحال میشود و میخواهد که تنها به اداره پلیس برود. کوزگون ماشین را به او میدهد.
رأفت با دستبند در اتاق ملاقات نشسته و دیلا گریه میکند. رأفت پس از آرام کردن دخترش میگوید : «رأس این کار، شخص قدرتمندی بنام بهرام آدی وار قرار داره. معلومه دیگه نیازی به من نداره وگرنه تا الآن با کمکش آزاد میشدم. اگه من تو زندان بمونم منو اینجا میکشن و بعد علی رو جانشین من میکنن. وقتی کارشون با پسرم هم تموم شد اونو میکشن. من اصلا از زندان و مرگ نمیترسم اما بخاطر حفاظت از خانوادم باید هرچه زودتر آزاد بشم. یکی منو لو داده وگرنه گیر نمیافتادم. بورا یا کوزگون. یکیشون به من خیانت کرده.» دیلا با شنیدن نام بهرام آدی وار پیشنهاد میدهد که سیستم اش را لو بدهند و شکایت کنند. اما رأفت می داند که با اینکار، او و تمام خانواده اش کشته خواهند شد. او میگوید که در این دنیا به هیچکس جز دخترش اعتماد ندارد. تنها راه حل این است که حمل موادمخدر را به گردن راننده ها بیاندازند.
علی به کوزگون شک دارد و او را تهدید میکند. کوزگون به او میخندد. دیلا به برادرش میگوید که به شرکت برود و پرونده های قاچاق را قبل از آمدن پلیس ها بردارد. علی نیز همینکار را انجام میدهد. شرمین با بورا تماس میگیرد و خیال میکند که او رأفت را لو داده. اما بورا تکذیب کرده و به کوزگون شک دارد. او میگوید که به زودی این را اثبات خواهد کرد.
مریم در مورد جان پسرش (کوزگون) نگران است. درویش میگوید : « مریم خانم بیست سال پیش شوهرتونو دستگیر کردن و توی زندان مرد. پسرتونو گم کردین و نتونستین پیداش کنین. شما نمیتونین جلوی اتفاقات رو بگیرین. کوزگون برای انتقام اومده و امروز قراره رأفت رو به زندان بندازه. تنها کاری که باید بکنی اینه که ازش فاصله بگیرید. اگه بفهمن کوزگون خانواده ای داره اونو شکست میدن. یا شما میمیرین یا کوزگون.»
پس از رفتن مریم، کوزگون برای دیدار خیاط می آید. او میگوید از اینکه رأفت را دستگیر کردند و بردند بسیار خوشحال و راضیست. خیاط اخطار میدهد که رأفت بزودی برای آزادی اش اقدام خواهد کرد. کوزگون فکر آنجا را نیز کرده. او افرادی را استخدام کرده تا علی و دیلا را تعقیب کنند و از ورود و خروج دفتر عکس بیندازند. او میخواهد حرکت های خانواده بیلگین را زیر نظر بگیرد. همچنین نقشه دارد که بورا و علی را به جان هم بیندازد. درویش خبر دارد که دیلا قبلا جان کوزگون را نجات داده و به دادستان معرفی اش نکرده. او میگوید : « دیلا دلش نیومد تورو لو بده. حالا جاتون عوض شده. تو دلت میاد با دیلا همچین کاری کنی؟ » کوزگون که مصمم است میگوید : « نمیتونم ببخشم. باید تاوان بده»
بورا به شرکت رفته و دوربین های مداربسته را چک میکند.او میبیند شخصی که صورتش را پوشانده براحتی با کارت ورود، داخل اتاق رأفت میشود و پرونده موادمخدر را برمیدارد. بورا بعد از تحقیق، متوجه میشود که از این کارت فقط سه عدد وجود دارد که دست رأفت و علی و دیلاست. او مطمئن است که کوزگون این کارت را از دیلا کش رفته، زیرا به دیلا نزدیک است.
بورا نقشه ای می کشد و به تئو توضیح میدهد: « من به دیلا قول دادم که کاری به کوزگون نداشته باشم. ولی یجور دیگه به حسابش میرسم. کوزگون به من و رأفت و بهرام آدی وار خیانت کرده. اگه بهرام بفهمه کوزگون رو نابود میکنه..»