خلاصه داستان سریال استانبول ظالم قسمت ۵ + زیرنویس و دوبله

جنک در اتاق, جمره را می بوسد اما جمره او را هول داده و سیلی ای نثارش میکند. سپس با عجله به طبقه پایین میرود و با خواهرش که مخفیانه در عمارت گشت میزد رو برو میشود. جنک از خانه بیرون میرود و شنیز او را با ماشین تعقیب می‌کند. وقتی سحر از نریمان می شنود آگاه برای خریدن دخترش پول داده، خشمگین شده و صبرش لبریز میشود. او با داد و فریاد به ویلا رفته و به آگاه ناسزا می‌گوید. او پول هایی که آگاه به نریمان داده بود را به صورت آگاه می‌کوبد و می‌گوید دختر من مانند وسایل این خانه خریدنی نیست. آگاه پوزخند میزند و گمان می‌کند که آن زن پول را نپسندیده و این کارها برای گرفتن پول بیشتر است. اما سحر عصبانی تر میشود و دست دخترانش را میگیرد تا آن‌ها را ببرد. اما جرن خود را رها میکند و به پای آگاه می افتد و التماسش میکند. او می‌گوید که برای عروس شدن به استانبول آمده است و نمیخواهد بازگردد. آگاه به نورتن می‌گوید:{ این‌ها رو از خونه بیرون بنداز} سحر دست دخترش را میگیرد و می‌برد. جیوان و داملا از راه میرسند. داملا تلفنی با دوستش صحبت میکند و از اینکه دماغ کرم (دوست پسر سابقش) شکسته، بسیار خوشحال است.
جیوان به سراغ خانواده اش میرود و میبیند که دارند وسایلشان را جمع میکنند. سحر به پسرش اتفاقی که افتاده بود را نمی‌گوید زیرا میداند پسرش زودجوش است. شنیز پس از تعقیب جنک و مطلع شدن از محل اقامتش، به خانه بازمی‌گردد و وضعیت خانه را میبیند. اما آگاه چیزی از پول ها و دخترسحر نمیگوید. سحر به همراه بچه ها و مادرشوهرش چمدانها را برمیدارند و خانه را ترک میکنند. وقتی در اتوبوس نشسته اند، جرن از اینکه دوباره به خانه ی سوخته و خرابه برمیگردد شدیدا ناراحت است. او با حالت دیوانه واری بلند میشود و آرزو میکند کاش آن مرد با پول هایش او را خریده بود ولی به خانه روستایی بازنمی گشت. همچنین با داد و فریاد می‌گوید تمام مادرها از خدایشان است که دخترشان با پسری پولدار ازدواج کند اما مادر او برعکس است. جیوان عصبی شده و به سمت جرن حمله میکند اما سحر جلویش را می‌گیرد.
در ویلا، آگاه در اتاق ندیم از دست سحر غر میزند و شاکی ست. ندیم دست عمویش را میگیرد. آگاه متوجه میشود که ندیم سعی دارد چیزی به او بگوید و جلویش می‌نشیند. ندیم به سختی کلمه پرستار را به زبان می آورد. آگاه میفهمد که ندیم از آن دختر پرستار یعنی جمره خوشش آمده است. او قول می دهد که آن پرستار دوباره باز خواهد گشت.
دوست پسر سابق داملا که کرم نام داشت از جیوان بخاطر کتک زدنش شکایت میکند. پلیس ها به خانه ی آگاه می آیند و سراغ راننده ی داملا را میگیرند زیرا از او شکایت شده. آگاه وقتی از قضیه مطلع میشود، نقشه ای میکشد تا سحر از حرفهایش پشیمان شده و بازگردد. او خودش هم از جیوان به دلیل دزدی و خسارت به ماشین شکایت میکند. اما اینها ساختگی هستند تا جرم جیوان را سنگین تر کند. شنیز از اینکه داملا بدون اجازه از خانه بیرون رفته بود عصبانی ست و دخترش را سرزنش میکند. زیرا با اشتباهی که مرتکب شده، سوژه ی اخبار میشود. آگاه با پدر کرم صحبت میکند تا نام دخترش را از صحنه ی جرم پاک کند.
اتوبوس در جاده توسط پلیس متوقف میشود و پلیس ها جیوان را با خود به اداره میبرند. سحر و دخترهایش که دلیل دستگیری جیوان را نمیدانند، پیاده شده و به استانبول بازمیگردند. جیوان تا صبح در بازداشتگاه می‌ماند و حتی وکیل دولت هم نمی‌تواند برایش کاری کند. آگاه به اداره پلیس می‌رود تا با سحر صحبت کند. او لیستی از جرایمی که جیوان مرتکب شده به سحر می‌دهد. اما سحر به گفته های جیوان در اتاق بازجویی اعتماد دارد و اتهام به دزدی را باور ندارد..

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *