خلاصه داستان سریال استانبول ظالم قسمت ۲۱ + زیرنویس و دوبله
جنک اسلحه ای برمیدارد و به اتاق ندیم می رود. تفنگ را به سر ندیم نشانه میگیرد و میگوید :{ مادرم درست میگه. تا یکی از ما دوتا نمردیم، این مجازات تموم نمیشه} سپس به سر خودش نشانه می گیرد و تفنگ شلیک میشود. جمره که از پشت در شاهد ماجراست، فریاد می زند و جلو می آید و با جنک زمین می افتد. اسلحه کاملا خالی بوده است و جنک با خنده جمره را مسخره می کند. جمره عصبانی میشود و میگوید که جنک یک مریض روانی است. او راه جنک را میبندد و میخواهد بداند که چرا این حرفها را زده است. جنک سوار ماشین اش میشود تا برود اما جمره هم با او سوار میشود.
شنیز در اتاق عکس سونوگرافی جرن را دیده است. جرن میگوید که از جنک حامله است و به زودی همه از این موضوع باخبر میشوند. شنیز میگوید که از کجا معلوم بچه ی جنک باشد. جرن با اطمینان میگوید که با تست دی ان دی مشخص خواهد شد. صدای جمره و جنک از حیاط می آید. شنیز و جرن از پنجره بیرون را نگاه می کنند. جرن از اینکه جنک و جمره با هم بیرون میروند، حرصی میشود.
آگاه در خانه ی سرایداری نزد سحر رفته تا رضایت ازدواج جمره و ندیم را بگیرد. سحر مخالف این قضیه است و میگوید :{دختر کوچیکم نشد الان دختر بزرگم رو میخوای؟ تو فکر میکنی با پول هر چی خواستی میتونی بخری؟} آگاه دست سحر را میگیرد و با خود به ویلا می برد. او به اتاق ندیم می رود و میگوید که چیزهایی مثل سلامتی را نمیتوانم با پول بخرم. برادرزاده ام امانتی دست من بود اما من نتوانستم از او مراقبت کنم. دختر شما، ندیم را خوشحال میکند. سحر به چهره ی معصوم ندیم نگاه می کند و با گریه میگوید حتی اگر خودش راضی شود دخترش راضی نخواهد شد.
آگاه روی زمین تفنگ را میبیند و برای اینکه بداند جریان چیست دوربین مداربسته را چک میکند.
جنک با سرعت در جاده رانندگی میکند. با سوال های مکرر جمره، جنک عصبی میشود و یک دفعه ترمز می کند. جنک پیاده میشود و جمره به او میگوید که احمق ترین آدم روی زمین است. جنک میگوید :{ ندیم رو من از پنجره انداختم. من باعث وضعیت الان ندیم هستم. خیالت راحت شد؟} جنک مدام خود را سرزنش میکند و احساس میکند که یک هیولاست. اما جمره که حالا از موضوع باخبر شده، اعتقاد دارد که آن زمان هر دو کودک بودند و این یک اتفاق است.
آگاه در خانه فریاد میکشد، او به روی شنیز هجوم میبرد و می پرسد که چرا جنک گفته : مادرم حق داشت، یکی از ما دونفر باید بمیریم.
شنیز نمی داند چه بگوید و از ترس دست و پایش می لرزد. سحر می خواهد مداخله کند و آگاه را آرام کند. اما آگاه او را کنار میزند و با خشم و عصبانیت فریاد می زند :{ به جنک چی گفتی که با اسلحه بالای سر ندیم رفته؟} جرن از پنجره آمدن جنک و جمره را میبیند و به آگاه خبر میدهد. آگاه با عجله پایین می رود و به جنک سیلی می زند. او سوال هایش را تکرار میکند اما جنک جوابی نمی دهد. آگاه میخواهد بداند چرا جنک قصد جان ندیم و خودش را داشته است؟ او کنترل خود را از دست داده است و از عصبانیت زیاد، اسلحه ای بیرون می آورد و به جنک نشانه میگیرد. میگوید :{ من پسری مثل تو ندارم} همه اهالی خانه با نگرانی به منظره نگاه می کنند و شنیز گریه میکند. ناگهان جمره برای نجات جنک جلو می آید و میگوید که جنک مست کرده و در حال خودش نیست. آگاه برای تخلیه خشم اش به دیوار ویلا چندین بار شلیک می کند تا اینکه تیر تمام میشود. جرن از ترس غش می کند و مادربزرگش او را میگیرد. در خانه سرایداری، جرن در تختخواب خوابیده و گریه می کند. سحر نگران دخترش است و میگوید که این خانواده همگی دیوانه هستند. آگاه در اتاق ندیم به همراه شنیز و جنک ایستاده است. جنک همچنان به سوال های پدرش جواب نمیدهد. آگاه جمره را احضار می کند و جمره دوباره از جنک طرفداری می کند. پس از اتمام بازجویی، جنک خانه را ترک میکند. شنیز با عجله به شوهرش میگوید که از رفتن جنک جلوگیری کند. اما آگاه کاری نمی کند زیرا چشم دیدن جنک را ندارد.
نریمان به جرن میگوید: { از شانس ما پدر و پسر با هم دعوا کردن. حالا حتما میخواد پسرش رو طرد کنه یا شناسنامه ش بیرون کنه. دیگه بچه ی تو هم هیچ فایده ای نداره} اعصاب جرن خورد میشود و میگوید که حتما شنیز فکری به حال بچه میکند زیرا امروز از این جریان باخبر شده..