خلاصه داستان سریال استانبول ظالم قسمت ۳۲ + زیرنویس و دوبله
جنک بی قرار است زیرا مادرش اشاره کرده که ازدواج جرن و ندیم به او ربط دارد. او به اتاق مادرش میرود و میگوید که این ازدواج نمیتواند به من مربوط باشد. شنیز میفهمد که پسرش میترسد که جمره از رابطه اش با جرن باخبر شود. از این رو پسرش را تهدید میکند : « اگه میخوای جمره نفهمه چه غلطایی کردی، تو کارای من دخالت نکن»
.
جرن آماده میشود تا با شنیز به خرید بروند. او به هیچکس محل نمیدهد و با قیافه ای از خود راضی با شنیز راه میرود. سحر با دیدن دخترش جلو میآید تا صحبت کنند. جمره میگوید : « الان تایم کاری شماست سحرخانم. بعدا حرف میزنیم» جیوان با شنیدن اینکه جرن مادرش را مانند خدمتکارها صدا کرده ناراحت میشود. جرن بازمیگردد و حرف های سنگین تری میزند. او به خانواده اش میگوید که ملافه های تختم را عوض کنید و لباس های چرکم را بشویید. جیوان با عصبانیت میگوید که معذرت خواهی کند و میخواهد به جرن حمله کند. شنیز علامت میدهد و نگهبانان جیوان را میگیرند. شنیز و جرن با ماشین آنجا را ترک میکنند.
در ویلا، داملا از اینکه با سرایدارها فامیل شده اند، به جنک غر میزند. سحر به اتاق جرن میرود تا تمیزش کند. او لباس عروس جرن را بغل میکند و گریه اش میگیرد. زیرا آرزو داشته که دخترش را با رسم و رسوم قدیمی راهی خانه بخت کند. جمره مادرش را از زمین بلند میکند و اجازه تمیز کردن اتاق جرن را نمیدهد. او خود ملافه های تخت ندیم و جرن را جمع میکند و به لباسشویی میاندازد. جنک برای حرف زدن نزد جمره میآید. جمره میگوید: « اگه میخوای کمکم کنی، دلیل ازدواج جرن و ندیم رو از مامانت بپرس. من میدونم این نقشه مامانته و خواهر من وسیله ی رسیدن به نقشه اش شده»
.
جمره متوجه میشود که از وقتی گوشی اش شکسته، خاموش مانده و کسی نمیتواند با او تماس بگیرد. او یاد دوستش میافتد که قرار بود نتیجه آزمایش داروهای ندیم را بدهد. جمره از مادربزرگش (نریمان) گوشی قرض میگیرد. او پنهانی با دوستش صحبت میکند و قرار است وقتی نتیجه آماده شد به همان شماره خبر دهد. نریمان فالگوش ایستاده و متوجه کارهای پنهانی جمره میشود.
.
شنیز و جرن از خرید بازمیگردند. آنها نقشه کشیده اند که خانواده جرن را از ویلا بیرون کنند. جرن که خوشحال است با پاکت های زیادی از لباس های مختلف به خانه می آید. او میگوید: « باهاشون بدرفتاری میکنم. اونارو از خونه بیرون میکنم اما نمیرن. کسی که با خانواده خودش اینکارو میکنه، به نظرت با تو چیکار میکنه؟ ترسیدی؟» شنیز لبخندی میزند و میگوید برای مقابله با من باید تجربه ی ۱۰ خانواده را داشته باشی. او ادامه میدهد : «اول باید از شر خواهرت خلاص بشیم. اون حال شوهرت رو خوب میکنه. دیدی که وقتی ندیم خوب شده بود به من و پسرم حمله کرد. ببین با تو چیکار میکنه.» جرن میگوید که در زیر بالش چاقو خواهد گذاشت و اگر ندیم بخواهد کاری کند او را میزند. شنیز میگوید که بجای اینکار سد راه جمره بشود. بعد از رفتن شنیز، جرن به نورتن دستور میدهد که خریدهایش را بالا بیاورد. سحر آرام به دخترش میگوید که اینکار زشت است. جرن با مادرش همانند خدمتکار رفتار میکند و به او دستور اینکار را میدهد. جمره وقتی مادرش را در حال کار کردن میبیند، از دست جرن کفری میشود. او به جرن میگوید که با اینکارها نمیتواند کسی را خورد کند. جرن که قیافه گرفته دستور میدهد که لباسهایش را آویزان کنند. جمره با حرص لباسها را پاره و پرت میکند. دوخواهر باهم دعوا میکنند و در آخر جرن او را بیرون میکند. جمره میگوید: « خودت رو به این چیزا فروختی. آخرش فقط همین لباسها برات میمونن»
.
شب میشود و سحر در حال چیدن سفره است. نریمان جرن را صدا میکند و کارهای جمره را خبر میدهد. جرن وقتی میشنود که جمره دارد آزمایشی درمورد ندیم انجام میدهد، استرس میگیرد و چاقو برمیدارد. او میخواهد به اتاقش برود که جنک را میبیند. جنک که فکرش بخاطر این ازدواج درگیر است با دیدن جرن او را به اتاقش دعوت میکند. جرن وقتی میبیند که جنک از او در مورد ازدواج میپرسد، میگوید : « چی شده حسودی کردی؟ میخوای باهم باشیم؟» جنک به تندی میگوید که اصلا قضیه این نیست و هیچ حسی به او نداشته. او میگوید که کارهای گذشته اش از روی جهالت بوده و هیچ حسی به جرن نداشته. جرن با شنیدن این حرف خورد میشود و چاقو اش را بیرون میآورد. او میگوید که اگر هیچ حسی بین ما نبوده، پس وجود بچه ی ما هم هیچ معنی ای ندارد. او چاقو را بالا می آورد تا به شکم اش فرو کند.
آگاه به خانه می آید و میبیند که سحر کار میکند. او میگوید که نباید در خانه کار کند ولی سحر میگوید که چیزی تغییر نکرده و به کارش ادامه خواهد داد. او به آگاه التماس میکند که این ازدواج بی معنی را لغو کند. آگاه نیز دلش میخواست اینکار را بکند اما بخاطر بچه ی جرن، دست نگه داشته. سحر متوجه میشود که آگاه چیزی پنهان میکند.
جمره و شنیز در اتاق ندیم روبرو میشوند. جمره به تندی و صراحت با شنیز حرف میزند و مقابل او میایستد.