خلاصه داستان سریال استانبول ظالم قسمت ۴۹ + زیرنویس و دوبله

جرن وارد اتاق می‌شود و با صدای بلند به ندیم می‌گوید‌: « جنک هم میخواد برگرده آمریکا. من با تو اینجا چیکار کنم؟ تورو میکشم» نفرت از چهره ی جرن پیداست. سحر که شاهد این منظره بوده از تعجب دهانش باز مانده و جلو می‌آید. سحر می‌گوید: « پس چیزاییه خواهرت میگفت درست بود‌؟» سحر عصبانی شده زیرا اصلا توقع نداشت که دخترش همچین بی رحم باشد.

او دست جرن را می‌گیرد و با خود به خانه سرایداری می‌برد. اهالی خانه متوجه اینکار سحر می‌شوند. سحر دست جرن را گرفته و او را کشان‌کشان به خانه سرایداری می‌برد. او درها را قفل می‌کند و پرده‌ها را می‌کشد تا کسی نتواند داخل خانه ببیند. نریمان به سمت آن‌ها می‌دود ولی پشت در می‌ماند.

آگاه نگران شده و می‌خواهد بداند که چه مسئله‌ای پیش آمد ولی شنیز می‌گوید این مسئله بین مادر و دختر است و به آن‌ها ربطی ندارد. آگاه می گوید که جرن عروسش است پس به او مربوط می‌شود. سحر یاد آن روزی می‌افتد که نریمان و جرن کتاب قرآن را جلوی او گذاشته بودند تا قسم بخورد دختری بنام جمره ندارد. اینک سحر کتاب قرآن را برمی‌دارد و جلوی جرن می‌گیرد. او می‌گوید که جرن باید توبه کند. باید از همه بی‌رحمی هایی که نسبت به آن طفل معصوم داشته توبه کند. همچنین باید قسم بخورد که دیگر دروغ نمی‌گوید .در همین لحظه آگاه در را می‌شکند و داخل خانه می‌شود. جرن از حال می‌رود. . جنک به سراغ جمره می‌رود و برای نجات ندیم یک پیشنهاد می دهد.

جمره آن پیشنهاد را رد می‌کند و می‌گوید: «من وارد بازی‌های تو نمی‌شم.» جنک تمام مدت جمره را تعقیب می‌کند. آن شب جمره به پارکی می‌رود و روی نیمکت با ترس و لرز می‌خوابد. جنک برای این‌که مراقب او باشد تمام شب همان‌جا می‌ماند و کاپشنش را روی او می‌اندازد. . آگاه، سحر را به خاطر رفتار امروزش بازخواست می‌کند و می‌خواهد بداند که چه چیزی بین او و جرن اتفاق افتاده است. سحر می‌گوید که این یک مسأله خصوصی بین مادر و فرزند است. جرن دراز کشیده و گریه می‌کند. نریمان او را نوازش می‌کند. شنیز وارد اتاق می‌شود و نریمان را بیرون می‌کند. او از جرن می‌پرسد: « مامانت چی فهمیده؟» جرن توضیح می‌دهد که سحر بدرفتاری او با ندیم را دیده است. جرن به شنیز اطمینان می‌دهد که مادرش این چیز هارا فراموش خواهد کرد. شنیز همچنان عصبانی ست و می‌گوید: « بچه توی شکمت امانتی منه.

بهتره کاری نکنی که بندازمت بیرون.» سحر میخواهد به اتاق جرن برود اما نریمان جلویش را می‌گیرد. سحر از اینکه جرن مدام نام جنک را به زبان می‌آورد عصبانی ست. شنیز حرفهای آن دو را می‌شنود و درتنهایی نریمان را تهدید می‌کند. او می‌گوید : « یک بار دیگه اسم پسر من روی زبون تو یا نوه ات بیاد، شمارو مثل آشغال میزارم دم در» نریمان پیش جرن می‌رود و می‌گوید که از شنیز نمی‌ترسد. او فردا صبح با وکیلی آشناست قرار گذاشته تا در مورد اموال ندیم صحبت کنند. ناگهان نورتن به اتاق می‌آید و داروی خواب ندیم را می‌دهد. صبح روز بعد، سحر می‌خواهد با دخترش جمره صحبت کند اما وقتی به مسافرخانه زنگ میزند، آنها می‌گویند که آگاه کاراچای به آنها پول داده تا جمره را بیرون کنند.

سحر و جیوان با فهمیدن این موضوع بهم می‌ریزند. سحر سراغ آگاه رفته و می‌گوید: « دختر منو از خونه ات بیرون کردی. حالا چرا یه دختر جوون رو از کار بی کار و آواره خیابون‌ها کردی؟» سحر حرف هایی سنگینی در مورد نان حلال درآوردن به آگاه می‌زند. آگاه اصلا از این موضوع اطلاعی ندارد. او فکر می‌کرد که شنیز آن پول را به جمره رشوه داده تا ثابت کند جمره آدم پولکی ست. اما با گفته های سحر می‌فهمد که شنیز به او دروغ گفته و از آن پول برای اخراج جمره استفاده کرده است.

نریمان و جرن به دفتر وکیل می‌روند اما آنجا شنیز را می‌بینند. نورتن دیشب هرچه از وکیل شنیده بود را به شنیز خبر داده بود. و اینک شنیز مچ آن دو را گرفته است. نریمان و جرن تعجب کردند ولی شنیز از آنها استقبال می‌کند و به وکیل می‌گوید که در مورد اموال ندیم صحبت کند. وکیل می‌گوید که آگاه کاراچای و شنیز خانم سرپرست ندیم هستند. از این رو جرن حقی از اموال ندیم ندارد.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *