خلاصه داستان سریال بوی باران قسمت ۳۲ + زیرنویس و دوبله

نسرین خانم که متوجه کارگری کردن ترانه در کارخانه شده است قصد دارد با او دیدار کند. ترانه از سهیل می خواهد که او را پیش مادرش ببرد تا زودتر ماجرا را توضیح دهد.
وقتی به خانه نسرین خانم می رود با نگاه های سنگین او مواجه می شود. ترانه با خوشرویی احوال پرسی می کند اما همان ابتدای گفت و گو نسرین خانم او را به خودخواهی متهم می کند و می گوید: “این خودخواهی نیست که آدم از یکی توقع داشته باشه همراهش سقوط کنه؟ اون از ماجرای داداشت، اون از زندان رفتن پدرت اینم از کارگری کردنت.” ترانه می گوید: “من فقط می خوام یه بار حرف های منو بشنوین. من فقط بیست سالم بود که پدرم بی گناه به زندان افتاد. ترم چهارم بودم و یه خواستگار داشتم که می خواست همراه من به کانادا بره من دوتا انتخاب بیشتر نداشتم. اینکه همراه اون به کانادا برم، تحصیلاتمو ادامه بدم و تو آرامش زندگی کنم یا اینکه توی اون وضعیت خانوادمو تنها نذارم. شما می دونید که من دومی رو انتخاب کردم. بنظرتون من کار اشتباهی کردم؟” نسرین خانم جواب می دهد: “نه انتخابت درست بوده.” ترانه ادامه می دهد : ” اگه این اتفاق ها واسه سهیل هم میفتاد من کنارش می موندم. چون مفهوم خانواده رو می دونم.” نسرین خانم که تحت تاثیر صحبت های خوب او قرار گرفته می گوید: “از اینکه برای خانواده ت می جنگی خیلی برات احترام قائلم. ماجرای تو و سهیل برای من تموم شده است. اینو از وقتی فهمیدم که به خاطر تو از شغلش دست کشید. حرفم اینه که سهیل باید یاد بگیره پای انتخابش بایسته که فردا روزی نیاد سر تو غر بزنه.”
شهاب مصاحبه ای که ناجیه در آن بسیار از سیاوش تعریف و تشکر کرده را برای سیمین می خواند سپس با عصبانیت می گوید: “کارخونه رو کرده انجمن حمایت از زنان بی سرپرست. فقط به فکر خودشه. از صبح تا شب افتاده دنبال این زنه. عالم و آدم دارن بهمون می خندن. الان ما باید با چشمای خودمون عشق و عاشقی بابامونو ببینیم .” سیمین که به نظر ناراحت می آید می گوید: “به من چه!” سپس به لیلا زنگ می زند و از او می خواهد کاری برایش انجام بدهد.
در ادامه ترانه با سهیل و خانواده اش سر میز شام است. پدر و مادر سهیل که دیگر راضی به وصلت آنها شده اند از او می خواهند با خانواده اش صحبت کند تا عقد را جلو بیندازند.
سپس می بینیم مراسم عقد به سادگی برپا شده و بالاخره سهیل و ترانه با خوشحالی ازدواج می کنند.
ناجیه که قرار است جواب آزمایش های حکمت را بگیرد با استرس زیاد وارد مطب دکتر می شود. دکتر به او می گوید که آزمایش منفی است و سیاوش هم که آنجاست توضیح می دهد: “بیماری برطرف شده است.” یعنی حکمت خوب شده. ناجیه با گریه از او تشکر می کند و حکمت را در آغوش می گیرد. بعد سیاوش آنها را به خانه شان می رساند و لیلا که در تعقیبشان است خانه ی ناجیه را می بیند.
روز بعد پلیس به خانه ناجیه می رود و از او مدارک اقامتش را می خواهد. ناجیه می گوید: “مدارکم هنوز کامل نیست.” او را به جرم اقامت غیر قانونی دستگیر می کنند و حکمت پیش همسایه می ماند. وقتی سیاوش این ماجرا را می فهمد به اداره پلیس می رود. درباره وضعیت تاجیه به او توضیح می دهند : “اگه برای تحصیل به اینجا میوند یا همسر ایرانی داشت میتونست بمونه ولی الان فقط تا فردا ظهر می تونیم تو ایران نگهش داریم.”
سیاوش پیش ناجیه می رود و به او قول می دهد به کارش رسیدگی کند. او می گوید: “یه وکالت نامه از شما می گیرم که کارتونو پیش ببرن. غیر این چیزی به ذهنم نمی رسه.”
در کارخانه ، ترانه بعد از باخبر شدن از ماجرایی که برای ناجیه پیش آمده دنبال فریبا می گردد تا فکرهایشان را روی هم بگذارند و کاری کنند. اتفاقی فریبا را در حال حرف زدن با گوشی می بیند که می گوید: “یه بار دیگه هم بهت میگم. من می دونم تو اون فرشته ی بدبختو کشتی. تا آخر این هفته صد میلیون واسم جور می کنی وگرنه بد می بینی.” ترانه بعد از شنیدن این حرفا سعی می کند از زیر زبان فریبا حرف بکشد اما او زود از کوره در می رود و هیچ کمکی نمی کند. ترانه هم پنهانی به کسی زنگ می زند و درباره فریبا می گوید: “خودم شنیدم داشت تلفنی حرف می زد. چیزی بروز نمی ده ولی شاید با اونایی که باهاشون حرف می زد یه قراری بذاره. می تونیم دنبالش کنیم.” فریبا هم که حرف های او را شنیده می گوید: “چه غلطی می کنی؟ خودم شنیدم داشتی می گفتی می خوای منو بپای! از اولشم می دونستم یه ریگی به کفشاته! پلیسی؟ تو این کارخونه چه غلطی می کنی؟ به سیمین خانم می گم اون وقت خودش می دونه چیکارت کنه!” ترانه ابتدا چیزی را گردن نمی گیرد اما در آخر می گوید: “شنیدم داشتی از یکی اخاذی می کردی. می گفتی میدونی مرگ فرشته کار اوناست.  اینم خودش جرمه.”

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *